ویژگی های جنبش مردمی مصر: ــ نبود رهبری واحد، غيرايدئولوژيک بودن آن،...
مصر این روز ها شاهد تظاهرات جوانانی است که خواستار محاکمه مقامات رژيم سابق هستند
محمد علی سبحانی
جنبشهـــاي مردمي درمصر و ساير كشورهاي عربـي در زمان حاضــر داراي خصوصياتي است كه به زحمت ميتوان نام يك انقلاب با ويژگيهاي انقلابهاي گذشته را بر آن نهاد، اگر اين جنبشهاي مردمي را انقلاب بدانيم بايد بهدنبال تعريف جديدي از مباني و ويژگيهاي انقلاب باشيم؛ کاري که جامعهشناسان براي تحصيل آن بايد تلاش کنند. از جمله اين ويژگيها که نظريه انقلاب را به چالش ميکشاند، نبود رهبري واحد و منسجم در ميان انقلابيون است. در انقلابها حضور رهبر است که احيانا با شخصيت کاريزماتيک خود به بسيج تودهيي ملتي موفق شده و حکومت ديکتاتور را ساقط و نظام جديدي را جايگزين ميکند. دومين ويژگي متفاوت جنبشهاي عربي ،غيرايدئولوژيک بودن آن است و در نظريههاي انقلاب، غيرايدئولوژيک بودن و نداشتن رهبري نقصان به حساب ميآيد و اصولا در گذشته اينگونه حرکتها را شورش معرفي ميکردند. امروزه اما مردم عرب، صاحبنظران منطقه، جهاني و جامعهشناسان اين جنبشها را حرکتهاي هدفدار و دموکراتيک ميدانند که در مقابل نظامهاي ديکتاتوري و غيرپاسخگو به وجود آمده است. مردم ميگويند بهار آغاز شده و آرزوهاي دهها سال گذشته آنها امروز محقق شده است و ديگر امکان استمرار حکومتهاي موروثي و جمهوريهاي دروغين و پادشاهاني که خود را سايه خدا ميدانند و هبراني که با تکيه بر نيروي نظامي، بردهداري مدرن به راه انداخته بودند، وجود ندارد.جوانان در جهان عرب به پا خاستهاند تا حقوق از دسترفته مردم خود را استيفا كرده و بهدنبال راهحلي هستند که با گذشته بسيار متفاوت است. ريشه درگيريهاي روزها و هفتههاي گذشته در ميدان آزادي قاهره در همين تفاوت آشکاري است که فهم آن براي نسل گذشته مشکلتر است. جوانان ميخواهند بگويند در حرکتهاي کنوني سطح آگاهي مردم و مشارکت ملي بهگونهيي است که نهتنها جاي رهبران کاريزما را پر ميکند بلکه با حضور فعالانه خود در صحنه ضمانتي براي تحقق اهداف انقلاب ايجاد خواهد کرد.چه خوب است جامعهشناسان ايران بيشتر از پيش به بررسي اهداف و ويژگيهاي جنبشهاي اخير پرداخته و با نظريات عالمانه خود چراغي روشن براي فهم دقيقتر اين تحولات باشند.جوانان در ميدان آزادي قاهره و در کشور تونس قصد دارند با حضور خود در خيابان دو هدف را پيگيري کنند:1- دغدغه اصلي براي انقلابهاي عربي آن است که ديکتاتوري در نقطهيي از پروسه قانونگذاري يا به واسطه نفوذ جريانات و احزاب سنتي بازتوليد شود. امروز جوانان بعد از حدود 5 ماه با اين واقعيت مواجه شدهاند که نه از محاکمه مبارک خبري است و نه از محاکمه عاملان جنايت و کساني که به سوي مردم تيراندازي کردند. اين نشان ميدهد حضور دايمي در صحنه ميتواند پديدهيي جديد در اين انقلابها باشد و حداقل تا زماني که قانون اساسي نوشته شده و نهادهاي دموکراتيک تشکيل و آزادي نهادينه شود، استمرار خواهد داشت. به راحتي ميشود پذيرفت که اين نگرانيها قابل قبول است و تا زمانيکه جنايتکاران محاکمه نشوند و جابهجايي نخبگان صورت نگيرد، اين نگرانيها برطرف نخواهد شد. جوانان با توجه به سابقه ديکتاتوري در کشورشان اين احتمال را منتفي نميدانند که روح مبارک و بنعلي در چهرههاي جديدي متجلي شده و ديکتاتوري از طريق روحيات خيرخواهانه بازتوليد شود. آنها ميخواهند در صحنه باقي بمانند تا ضمانتي براي تحقق اهداف انقلاب باشند.2- جوانان که موتور محرکه انقلابها بودند، اما داراي تشکيلات سياسي و حزبي نبوده و نيستند. جوانان در مقابل احزاب بزرگ و سابقهداري همچون اخوانالمسلمين از تجربه کافي براي شرکت در انتخابات و کسب کرسيهاي موردنياز براي تحقق هدفهاي انقلاب نيستند. در جريان رفراندوم اخير که اخوانالمسلمين و برخي از احزاب سنتي و نيروهاي تکنوکرات و دولتي در ائتلاف گستردهيي جوانان را شکست دادند، آنها بيشتر از گذشته متوجه شدند که عدم آمادگي جوانان ميتواند مشکل آنان را افزايش داده و نقش آنان را در آينده تحولات کاهش بدهد و در حقيقت نيروهاي حزبي و تکنوکراتها در يک ائتلاف جديد انتخابات بعدي که بسيار سرنوشتساز است را نيز از دست بدهند. دغدغه دوم جوانان در ميدان آزادي، سازماندهي و امکاناتي است که به وسيله آنان بتوانند ديدگاههاي خود را با مردم در ميان گذاشته و در انتخابات در اندازهيي که حق آنان است به کرسيهاي پارلمان دست پيدا کنند. آنها متقاضي به تاخير افتادن انتخابات هستند تا فرصت پيدا کنند هم سازمان و حزب مناسب و نيز ائتلاف درخوري را بهوجود آورند و هم با انجام محاکمه مبارک و جنايتکاران در رژيم گذشته، موقعيت نيروهاي سنتي و تکنوکرات را كاهش داده و افكار عمومي را نسبت به امكان عدم تحقق اهداف انقلاب در صورت روي كار آمدن نيروهاي سنتي هشدار دهند. به نظر ميرسد جوانان آگاهانه دوباره به ميدان آزادي آمدهاند تا از نظر خود اجازه مصادره انقلاب را به نيروهايي كه به عقيده آنان انحصارطلب و احيانا فرصتطلب هستند را ندهند. كشمكشها در صحنه سياسي مصر محصول نگراني نيروهاي پيشرو در انقلاب مصر و نتيجه رقابتي است كه ميان نيروهاي سنتگرا با گروههاي جوان و نوگرا و دموكراسيخواه وجود دارد. جوانان قصد دارند با حضور خود اجازه شكلگيري كلنيهاي اقتدارگرا را در دولت آينده ندهند. اقتدارگراياني كه ممكن است با اسم دموكراسي وارد شده اما حق بيشتري را براي خود نسبت به ديگران قايلند و جنبش دموكراسيخواهانه مردم را منحرف ميكنند. برخي از نويسندگان مصري كه سعي ميكنند با تحليل تحولات مصر و جهان عرب به آشتي جوانان و نيروهاي سنتي كمك كنند، اين تحولات را اينگونه تحليل ميكنند:بايد به جوانان حق داد چراكه آنها انقلاب كردند تا فرصتي ايجاد شود كه خواستههاي مردم محقق شده اما امروز عدم توجه به خواستههاي مردم و عدم پيگيري قضايي مجرمان باعث نگراني جوانان شده است و آنها نگران انحراف جنبش دموكراسيخواهي خود هستند. ناظران سياسي ميگويند اولا در جريان مبارزات نقش اصلي برعهده جوانان بوده است اما اكنون همه آمدهاند و بيشتر از جوانان به دنبال پستهاي حكومتي هستند، ثانيا در جريان مبارزات همه ميدانستند چه چيزي را نميخواهند.
آنها همه ميدانستند ديكتاتوري را نميخواهند اما حكومتي را كه قصد تشكيل آن را دارند با توجه به وجود گرايشهاي مختلف در تحليل شرايط آينده طبيعي است كه اختلاف نظر خواهند داشت و كسي نبايد نگران اين اعتراضات و اختلافات باشد و در يك جمله گفته ميشود اتحاد در نخواستن بسيار راحتتر از اتحاد بر سر خواستههاست. نكته پاياني اينكه در نبود رهبري و ايدئولوژي اين انقلابها با چهار ويژگي خود؛ آگاهي محوري، 2- مسالمتآميز بودن 3- تكيه كردن به عقل جمعي و پايبندي به رهبري دموكراتيك 4- باقي ماندن جوانان و نيروهاي فعال و انگيزهدار در صحنه، قصد دارند تا نقاط ضعف خود را جبران كنند. حركتهاي آزاديخواهانه كنوني در معرض آزمايشي بزرگ قرار گرفتهاند. آيا آنها ميتوانند با بهرهگيري از چهار عنصر يادشده، نظامي كارآمد را ايجاد كنند تا نهتنها مانع انحراف و دخالتهاي خارجي در كشورشان شده بلكه به خواستههاي مردم كه عبارت از آزادي و كرامت انساني است، لباس عمل بپوشانند. آيا دولتهاي بعدي آنقدر از عقلانيت همراه با مشاركت برخوردار هستند كه بتوانند ضمن رعايت دموكراسي و حقوق بشر نيازهاي اقتصادي جامعه را برآورده سازند؟ دغدغههاي موجود در ميان جوانان انقلاب قابل درك است و حاكمان چارهيي جز همراهي با جوانان ندارند تا با هزينههاي كمتري به ياري جوامع ديكتاتورزاده و اقتصادهاي بيمار خود بپردازند.
جنبشهـــاي مردمي درمصر و ساير كشورهاي عربـي در زمان حاضــر داراي خصوصياتي است كه به زحمت ميتوان نام يك انقلاب با ويژگيهاي انقلابهاي گذشته را بر آن نهاد، اگر اين جنبشهاي مردمي را انقلاب بدانيم بايد بهدنبال تعريف جديدي از مباني و ويژگيهاي انقلاب باشيم؛ کاري که جامعهشناسان براي تحصيل آن بايد تلاش کنند. از جمله اين ويژگيها که نظريه انقلاب را به چالش ميکشاند، نبود رهبري واحد و منسجم در ميان انقلابيون است. در انقلابها حضور رهبر است که احيانا با شخصيت کاريزماتيک خود به بسيج تودهيي ملتي موفق شده و حکومت ديکتاتور را ساقط و نظام جديدي را جايگزين ميکند. دومين ويژگي متفاوت جنبشهاي عربي ،غيرايدئولوژيک بودن آن است و در نظريههاي انقلاب، غيرايدئولوژيک بودن و نداشتن رهبري نقصان به حساب ميآيد و اصولا در گذشته اينگونه حرکتها را شورش معرفي ميکردند. امروزه اما مردم عرب، صاحبنظران منطقه، جهاني و جامعهشناسان اين جنبشها را حرکتهاي هدفدار و دموکراتيک ميدانند که در مقابل نظامهاي ديکتاتوري و غيرپاسخگو به وجود آمده است. مردم ميگويند بهار آغاز شده و آرزوهاي دهها سال گذشته آنها امروز محقق شده است و ديگر امکان استمرار حکومتهاي موروثي و جمهوريهاي دروغين و پادشاهاني که خود را سايه خدا ميدانند و هبراني که با تکيه بر نيروي نظامي، بردهداري مدرن به راه انداخته بودند، وجود ندارد.جوانان در جهان عرب به پا خاستهاند تا حقوق از دسترفته مردم خود را استيفا كرده و بهدنبال راهحلي هستند که با گذشته بسيار متفاوت است. ريشه درگيريهاي روزها و هفتههاي گذشته در ميدان آزادي قاهره در همين تفاوت آشکاري است که فهم آن براي نسل گذشته مشکلتر است. جوانان ميخواهند بگويند در حرکتهاي کنوني سطح آگاهي مردم و مشارکت ملي بهگونهيي است که نهتنها جاي رهبران کاريزما را پر ميکند بلکه با حضور فعالانه خود در صحنه ضمانتي براي تحقق اهداف انقلاب ايجاد خواهد کرد.چه خوب است جامعهشناسان ايران بيشتر از پيش به بررسي اهداف و ويژگيهاي جنبشهاي اخير پرداخته و با نظريات عالمانه خود چراغي روشن براي فهم دقيقتر اين تحولات باشند.جوانان در ميدان آزادي قاهره و در کشور تونس قصد دارند با حضور خود در خيابان دو هدف را پيگيري کنند:1- دغدغه اصلي براي انقلابهاي عربي آن است که ديکتاتوري در نقطهيي از پروسه قانونگذاري يا به واسطه نفوذ جريانات و احزاب سنتي بازتوليد شود. امروز جوانان بعد از حدود 5 ماه با اين واقعيت مواجه شدهاند که نه از محاکمه مبارک خبري است و نه از محاکمه عاملان جنايت و کساني که به سوي مردم تيراندازي کردند. اين نشان ميدهد حضور دايمي در صحنه ميتواند پديدهيي جديد در اين انقلابها باشد و حداقل تا زماني که قانون اساسي نوشته شده و نهادهاي دموکراتيک تشکيل و آزادي نهادينه شود، استمرار خواهد داشت. به راحتي ميشود پذيرفت که اين نگرانيها قابل قبول است و تا زمانيکه جنايتکاران محاکمه نشوند و جابهجايي نخبگان صورت نگيرد، اين نگرانيها برطرف نخواهد شد. جوانان با توجه به سابقه ديکتاتوري در کشورشان اين احتمال را منتفي نميدانند که روح مبارک و بنعلي در چهرههاي جديدي متجلي شده و ديکتاتوري از طريق روحيات خيرخواهانه بازتوليد شود. آنها ميخواهند در صحنه باقي بمانند تا ضمانتي براي تحقق اهداف انقلاب باشند.2- جوانان که موتور محرکه انقلابها بودند، اما داراي تشکيلات سياسي و حزبي نبوده و نيستند. جوانان در مقابل احزاب بزرگ و سابقهداري همچون اخوانالمسلمين از تجربه کافي براي شرکت در انتخابات و کسب کرسيهاي موردنياز براي تحقق هدفهاي انقلاب نيستند. در جريان رفراندوم اخير که اخوانالمسلمين و برخي از احزاب سنتي و نيروهاي تکنوکرات و دولتي در ائتلاف گستردهيي جوانان را شکست دادند، آنها بيشتر از گذشته متوجه شدند که عدم آمادگي جوانان ميتواند مشکل آنان را افزايش داده و نقش آنان را در آينده تحولات کاهش بدهد و در حقيقت نيروهاي حزبي و تکنوکراتها در يک ائتلاف جديد انتخابات بعدي که بسيار سرنوشتساز است را نيز از دست بدهند. دغدغه دوم جوانان در ميدان آزادي، سازماندهي و امکاناتي است که به وسيله آنان بتوانند ديدگاههاي خود را با مردم در ميان گذاشته و در انتخابات در اندازهيي که حق آنان است به کرسيهاي پارلمان دست پيدا کنند. آنها متقاضي به تاخير افتادن انتخابات هستند تا فرصت پيدا کنند هم سازمان و حزب مناسب و نيز ائتلاف درخوري را بهوجود آورند و هم با انجام محاکمه مبارک و جنايتکاران در رژيم گذشته، موقعيت نيروهاي سنتي و تکنوکرات را كاهش داده و افكار عمومي را نسبت به امكان عدم تحقق اهداف انقلاب در صورت روي كار آمدن نيروهاي سنتي هشدار دهند. به نظر ميرسد جوانان آگاهانه دوباره به ميدان آزادي آمدهاند تا از نظر خود اجازه مصادره انقلاب را به نيروهايي كه به عقيده آنان انحصارطلب و احيانا فرصتطلب هستند را ندهند. كشمكشها در صحنه سياسي مصر محصول نگراني نيروهاي پيشرو در انقلاب مصر و نتيجه رقابتي است كه ميان نيروهاي سنتگرا با گروههاي جوان و نوگرا و دموكراسيخواه وجود دارد. جوانان قصد دارند با حضور خود اجازه شكلگيري كلنيهاي اقتدارگرا را در دولت آينده ندهند. اقتدارگراياني كه ممكن است با اسم دموكراسي وارد شده اما حق بيشتري را براي خود نسبت به ديگران قايلند و جنبش دموكراسيخواهانه مردم را منحرف ميكنند. برخي از نويسندگان مصري كه سعي ميكنند با تحليل تحولات مصر و جهان عرب به آشتي جوانان و نيروهاي سنتي كمك كنند، اين تحولات را اينگونه تحليل ميكنند:بايد به جوانان حق داد چراكه آنها انقلاب كردند تا فرصتي ايجاد شود كه خواستههاي مردم محقق شده اما امروز عدم توجه به خواستههاي مردم و عدم پيگيري قضايي مجرمان باعث نگراني جوانان شده است و آنها نگران انحراف جنبش دموكراسيخواهي خود هستند. ناظران سياسي ميگويند اولا در جريان مبارزات نقش اصلي برعهده جوانان بوده است اما اكنون همه آمدهاند و بيشتر از جوانان به دنبال پستهاي حكومتي هستند، ثانيا در جريان مبارزات همه ميدانستند چه چيزي را نميخواهند.
آتش زدن پرچم جمهوری اسلامی توسط تظاهرکنندگان سوری
آنها همه ميدانستند ديكتاتوري را نميخواهند اما حكومتي را كه قصد تشكيل آن را دارند با توجه به وجود گرايشهاي مختلف در تحليل شرايط آينده طبيعي است كه اختلاف نظر خواهند داشت و كسي نبايد نگران اين اعتراضات و اختلافات باشد و در يك جمله گفته ميشود اتحاد در نخواستن بسيار راحتتر از اتحاد بر سر خواستههاست. نكته پاياني اينكه در نبود رهبري و ايدئولوژي اين انقلابها با چهار ويژگي خود؛ آگاهي محوري، 2- مسالمتآميز بودن 3- تكيه كردن به عقل جمعي و پايبندي به رهبري دموكراتيك 4- باقي ماندن جوانان و نيروهاي فعال و انگيزهدار در صحنه، قصد دارند تا نقاط ضعف خود را جبران كنند. حركتهاي آزاديخواهانه كنوني در معرض آزمايشي بزرگ قرار گرفتهاند. آيا آنها ميتوانند با بهرهگيري از چهار عنصر يادشده، نظامي كارآمد را ايجاد كنند تا نهتنها مانع انحراف و دخالتهاي خارجي در كشورشان شده بلكه به خواستههاي مردم كه عبارت از آزادي و كرامت انساني است، لباس عمل بپوشانند. آيا دولتهاي بعدي آنقدر از عقلانيت همراه با مشاركت برخوردار هستند كه بتوانند ضمن رعايت دموكراسي و حقوق بشر نيازهاي اقتصادي جامعه را برآورده سازند؟ دغدغههاي موجود در ميان جوانان انقلاب قابل درك است و حاكمان چارهيي جز همراهي با جوانان ندارند تا با هزينههاي كمتري به ياري جوامع ديكتاتورزاده و اقتصادهاي بيمار خود بپردازند.