«گل نسرین»
نام قطعه تازه علیرضا افتخاری
علیرضا افتخاری قطعه تازهاش با نام «گل نسرین» را به نسرین ستوده - وکیل و فعال حقوق بشر که چند سالی بازداشت بود و هفته گذشته با عفو آزاد شد - تقدیم کرده است.
تویی که مهربان بودی با هر غمگین /خزان هم از تو شد هم بهار آگین
به گزارش ایسنا، روزنامه بهار با انتشار این خبر نوشت: «گل نسرین» را فضلالله توکل آهنگسازی کرده است و شعر آن را حسین منزوی سروده است.
او خودش میگوید: «من نمیخواهم در اینباره حرفی بزنم، شاید خودنمایی به نظر بیاید اما به هر حال انگیزهای که من از اجرای این قطعه داشتهام در خود آن مستتر است. فکر کردم که خواندن این قطعه میتواند به روحیه ایشان کمک بسیاری کند. از آن طرف بر این اعتقادم که هنرمندان باید در مسائل اجتماعی شرکت کرده و واکنش مناسبی داشته باشند اما بهتر است که این واکنش از روی عطوفت و مودت و مهربانی باشد.
افتخاری میگوید که دلش نمیخواهد چندان درباره این قطعه صحبت کند چون این کار را از عمق وجودش برای زنی خوانده است که روحیهاش را در این سالها ستوده است.
آهنگی که علیرضا افتخاری به نسرین ستوده تقدیم کرد...
یاد تو بخیر ای گل نسرین
که با تو زنده بود بهار و فروردین
تویی که مهربان بودی با هر غمگین
خزان هم از تو شد هم بهار آگین
اگر گلی هراسان بود ز باران
تو دادی پناهش!
شکست اگر نهالکی به طوفان
تو شستی گناهش!
اگر چلچه ای زخمی
زجفت خود جدا مانده و
تنها، خون افشان گم می شد
اگر کبوتری خسته
ز سنگ فتنه وا مانده و
تنها، در طوفان گم می شد
چه هراس باد و باران گل نسرین
تو که سرپناه هر گمشده بودی
در میان سیل و طوفان گل نسرین
تو چراغ راه هر گمشده بودی
سوزدم دل از غمت که بینوا
همه زیر چترت ایمن از بلاها
تو ولی خودت اسیر ماجراها
وای از این ستم خدایا!
همه ما به یمن تو، ولی تو تنها
وای از این ستم خدایا!
ناگهان خروش باد و خشم طوفان
که تو گم شدی میان باد و باران
بی که دستی آردت کسی به یاری
یا شود کسی دچار بیقراری
گل نسرین گل پر پر نگارین
تو به چنگ باد و بار اسیر نفرین
غیر نفرین اما چیزی نشنیدم
وای از این ستم خدایا!
از پی رهاندنت دستی ندیم
وای از این ستم خدایا!
یاد تو بخیر ای گل نسرین
که با تو زنده بود بهار و فروردین
تویی که مهربان بودی با هر غمگین
خزان هم از تو شد هم بهار آگین
حسین منزوی
که با تو زنده بود بهار و فروردین
تویی که مهربان بودی با هر غمگین
خزان هم از تو شد هم بهار آگین
اگر گلی هراسان بود ز باران
تو دادی پناهش!
شکست اگر نهالکی به طوفان
تو شستی گناهش!
اگر چلچه ای زخمی
زجفت خود جدا مانده و
تنها، خون افشان گم می شد
اگر کبوتری خسته
ز سنگ فتنه وا مانده و
تنها، در طوفان گم می شد
چه هراس باد و باران گل نسرین
تو که سرپناه هر گمشده بودی
در میان سیل و طوفان گل نسرین
تو چراغ راه هر گمشده بودی
سوزدم دل از غمت که بینوا
همه زیر چترت ایمن از بلاها
تو ولی خودت اسیر ماجراها
وای از این ستم خدایا!
همه ما به یمن تو، ولی تو تنها
وای از این ستم خدایا!
ناگهان خروش باد و خشم طوفان
که تو گم شدی میان باد و باران
بی که دستی آردت کسی به یاری
یا شود کسی دچار بیقراری
گل نسرین گل پر پر نگارین
تو به چنگ باد و بار اسیر نفرین
غیر نفرین اما چیزی نشنیدم
وای از این ستم خدایا!
از پی رهاندنت دستی ندیم
وای از این ستم خدایا!
یاد تو بخیر ای گل نسرین
که با تو زنده بود بهار و فروردین
تویی که مهربان بودی با هر غمگین
خزان هم از تو شد هم بهار آگین
حسین منزوی