قاسم يزداني
چرا آريو برزن
از حدود دو سال پيش که يکي از ميادين ورودي شهر ياسوج به همت شوراي اين شهر به نام آريو برزن سردار فداکار ايراني نامگذاري شده و مجسمه آن نصب شد، هرچند مدت يکبار تابلوي اين نام رنگپاشي شده است. تقريبا معلوم بود که اين رفتار توسط چه کساني صورت ميگيرد و البته عقبه فکري آنها نيز قابل تشخيص بود. رنگپاشي نتيجهبخش نشد .
پاسخ مناسب و منطقي از جانب حضرت آيتالله ملکحسيني که سبقه مردمي آن بزرگوار بر همگان هويداست، داده شد، اما کار خاتمه نيافت و به جاهاي باريکتر کشيد و موضوع روز محافل و نشريات است.
همگي اغلب از جنايات اسکندر در ايران آگاهيم. اگر حداقل آن را به آتش کشيدن تختجمشيد و به قولي يونانيها پرسپوليس بدانيم، نهتنها قابل گذشت نيست که البته واجد همان صفتي که نياکان ما بدو دادهاند: اسکندر گجستک (ناخجسته و ملعون) اما چه ميشود که اين اسکندر ملعون به جاي آنکه همواره منفور ايراني باشد، ميبينيم ذوق ظريفبين دانشمندان و شعراي ايراني صرف سرودن اسکندرنامهها ميشود و ايرانيان نيز بدون سرشکستگي نامش را بر فرزندان خود مينهند! قرنها به غلط اسکندر در انديشه ايران بود، تا اينکه ابوالکلام آزاد (وزير فرهنگ وقت هندوستان) با استناد به شواهد و قراين غيرقابل انکار و متون معتبر تاريخي، ثابت ميکند که اين ذوالقرنين اسکندر نيست که کوروش کبير سرسلسله دودمان هخامنشي است و همين نظريه است که به متون تفسيري قرآن کريم همچون الميزان و تفسير نمونه راه مييابد.
سخن بر سر آريو برزن است. بايد پرسيد او کيست که با نام و مجسمهاش اينگونه رفتار ميشود. آنچه از متون تاريخي يونانيان برميآيد – متاسفانه از منابع ايراني چيزي برجاي نمانده – او هنگام حمله اسکندر و قبل از رسيدن سپاه او به تخت جمشيد در محلي به نام «دربند پارس» راه را بر سپاه مهاجم ميبندد، ضربات مهلکي بر دشمن فرود ميآرد و با مقاومتي جانانه با بذل جان خود را جاودانه ميکند.
اما همانگونه که هميشه تاريخ تکرار ميشود، با خيانت يکي از بيگانهپرستان آريو برزن و سربازان دليرش در محاصره قرار ميگيرند و قرباني ميشوند تا آخرين اميد مقاومت دليرمردان ايراني نيز در دربند پارس به ياس انجامد. بعدها بعضي مورخان وطنپرست درصدد برآمدند تا آن خيانتکار را غيرايراني قلمداد کنند، اما...
اين چکيده تلاش آريو برزن است که در تاريخ و منابع يوناني آمده است. حال هر انسان باوجداني که خود را ايراني ميداند بايد بگويد که آيا اقدام او جوانمردانه بوده است يا خيانتکارانه، آيا شايسته احترام است يا نيست، آيا ميتواند به عنوان يکي از نمادهاي مقاومت در برابر تجاوز و اشغالگري باشد يا خير؟ آيا براي دفاع از اين سرزمين جان داد يا خير، اگر ما با داشتههاي خود اينگونه رفتار کنيم و تيشه به ريشه خود بزنيم، از هويتمان چه ميماند؟
آنان که به بهانه تجليل از شهدا بر نام فداکاران ديگر اين ملک خط بطلان ميکشند، دير نيست که بر شهيدان اين سرزمين نامي ديگر نهند. بنده که خود جانباز جنگ و خانواده شهيد هستم، هيچ منافاتي بين وجود آريو برزن به عنوان يک نماد مبارزه با اشغالگري و تجليل از شهداي وطن به عنوان نمادهاي مقاومت و دفاع مقدس در برابر ستم نميبينم و بسيارند چون من.
بايد پذيرفت همه آنان که براي پاسداري از اين ملک سربازي کردند، شايسته احترامند، نه آنکه خون شهدا را بهانهيي براي رسيدن به مقاصدي ديگر کنيم.