به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، فروردین ۱۳، ۱۳۹۱

ویدا فرهودی
(برای دکتر محمد مصدق)

مصداق صدق





مصداق صدق بودی ، با نام با مُسما

چون صبح صادقی که شب می‌هراسد از آن


ای پاکبازِ همت، حک شد چه نیک، نامت

بر سینه‌ی هر آن کو جوید شکوه ایران


ای آیت بهاران در پهنه‌ی زمستان


ای جاودانه یادت، جاری به جان ایران




شب را چه خوش شکستی با رسم استوارت


خود را اگرچه خستی، شد ننگ ِ فتنه ، عریان




چون کوه ِ سربلندی، در عین ِ پایبندی


تسلیم را فکندی ، بر ژرفنای نسیان




در شام‌های بی‌خواب، بی‌تاب تر ز مهتاب


بر رهروان گشودی راه ِ جسور عصیان




راه عبور از شب، در پرتو رشادت،


شوری همیشه بر لب، هم نغمه با شهیدان




آزادگی فشاندی ، بر جای جای هستی


از خفتگان ستردی ، رنگ کریه کتمان




ایمان به عشق ِ میهن، همواره در دلت بود


رغم نفاق دشمن، این کهنه خصم ِ ایمان




مصداق صدق بودی ، با نام با مُسما


چون صبح صادقی که شب می‌هراسد از آن




ما را که اهل دردیم، محبوس ِ فصل سردیم


چون تو هزار باید، گـُرد و گذشته از جان




تا آتشت نمیرد، بر دیو و دد بگیرد


سوزانَـد این به هُرمش، آن را کــَنـَد زبنیان




گفتم که بازگویم، با شعر، وصف حسنت


دیدم که نیست یارا ، یک گفتم از هزاران




ای پاکبازِ همت، حک شد چه نیک، نامت


بر سینه‌ی هر آن کو جوید شکوه ایران




ویدا فرهودی


اردیبهشت ١٣٨٤
رسیده صبرمان به سر ـ  ویدا فرهودی

پرنده را رها کنید