مصدق گمشده تاریخی وجدان جمعی ایرانیان
مقدمه مرحوم عزت الله سحابی
بر کتاب همه مردان شاه، استیون کینزر
نهضت ملیشدن نفت ایران، یک حادثه تاریخی گذرا نبود که یک چند درخششی داشته باشد و سپس بتدریج رنگ ببازد و از خاطرهها محو شود، بلکه جنبشی مردمی و درونزا بود که الگو و رهنمود از هیچ جریان و ایدئولوژی دیگر، اعم از ایرانی یا غیر ایرانی نگرفت.
این نهضت آثار و پیامدهای عمیقی در ایران و جهان بهجای گذاشت که آن را از یک
جریان عادی و لحظهای مبارزاتی متمایز میکرد، زیرا اولاً این نهضت، یک بار تاریخی به همراه نام خود دارد و آن سابقه تاریخی ملت ایران است که از ابتدای تکوین خود، یعنی از حدود ۴۰ قرن پیش، همواره خواستار و آرزومند حاکمیتی عادل، مردمدوست و خدمتگزار مصالح وطن بودهاند و همیشه نسبت به حکومتهای سلطنتی و مدعی «فرّه ایزدی» که با استبداد همزاد و هممعنا بودهاند، احساس یگانگی کرده و در برابر آنها موضع بیتفاوت یا معارض داشتهاند. از آنجا که این آرمان کمتر تحقق خارجی و تاریخی یافته و جز در لحظههایی خاص و نادر، بروز و ظهوری نیافته، در ضمیر ایرانیان یا وجدان ناخودآگاه جمعی ایشان ـ همچون امیال برنتابیده کودکی که واپس زده شده است ـ ذخیره و انباشته شده، تنها در اساطیر و حماسههای ملی ظهور کرده است. از حدود دو قرن پیش به این سو، با ورود استعمار خارجی که بسیار بیرحمتر و مخربتر از استبداد دیرین، ایران و ایرانی را به اسارت خود درآورد، آن احساس دیرین ضد استبدادی به آرزوی رهایی از دخالت و اعمال نفوذ قدرتهای خارجی نیز آمیخته شد. جنبش ملی ایران، پس از جنگهای ایران و روس و عهدنامه ننگین «ترکمانچای» تولد یافت. این جنبش در تمام عمر ۲۰۰ ساله خود با همه فراز و نشیبهایی که داشته، تبلورهمان آرمان دیرینه عدالت، آزادی و تأمین حقوق حقه ملی بود. ایرانیان در عین آنکه سلطنتها و حاکمیتهای مدعی برخورداری از یک نیروی فراجامعه و فرا انسانی یا «فرّه ایزدی» را با عمری ۲۵۰۰ ساله تجربه کردهاند، از ۲۰۰ سال پیش با تجربه عامل جدید «استعمار» و همکاری این عامل با آن استبداد ریشهدار مدعی فرّه ایزدی و اقشار فاسد و بازیگر جامعه، همواره در آرزوی رهبری بودند که مورد شناخت و انتخاب خودشان باشد؛ رهبری که با آنان همدرد و همدل و بازتابدهنده آزروهای دیرین آنها باشد و در عین حال از خرد، حکمت و دوراندیشی کافی برخوردار باشد تا بتواند ایشان را بهسوی پیشرفت و اقتدار راهنما باشد.
اما خود ما، ملت ایران، محتوای این وجدان ملی را کمتر احساس میکنیم، زیرا خود در درون این پدیده تاریخی قرار داریم! ناظر بیرونی، چنانچه بیغرض باشد، با نگاه به کلیت جامعه ایرانی و مجموعه روندها و مناسبات داخلی آن و مقایسه آن با فضای جهانی، بهتر میتواند جایگاه، ویژگیها و ارزشهای یک ملت را درک کند.
طی این ۵۰ سالی که از کودتای ۲۸ مرداد و سقوط اجباری حکومت ملی و قانونی دکترمصدق میگذرد، محققان متعددی، بخصوص از میان همان جامعهای که دولت آن کودتا را تنظیم و تصدی نمود، برخاستهاند که با تحقیقاتی کم و بیش عمیق و دانشگاهی، اولاً صفات و ممیزات ایرانیان در طول تاریخ و آرمانهای ملی آنها را کشف کردهاند و ثانیاً کودتای ۲۸ مرداد را به نحوی مستوفی بررسی و تمام ریشهها، عوامل و شگردهای آن را مشخص کردهاند. میتوان از محققانی چون «جیمز بیل» و «ریچارد کاتم»، «مارک جی. گازیوروسکی»، «جیمز گود»، «ماری آن هایس»، «نیکی ر. کدی» و «ویلیام راجر لوئیس» نام برد که در این زمینهها، پژوهش و تتبعاتی دارند.
کتاب همه مردان شاه اثر «استیون کینزر» خبرنگار باسابقه و مبرز «نیویورک تایمز»، یکی از آثار تحقیقی است که چکیده و حاصل همه آن پژوهشها و بررسیهای پدیدهشناسانه را در یک کتاب نسبتاً کوچک جمعآوری کرده است. این اثر بهطور روشن نشان میدهد که نهضت ملیشدن نفت و رهبری چون دکتر محمد مصدق، گمشدهای تاریخی بود که وجدان جمعی ایرانی، همواره در آرزو و انتظار آن به سر می برد. البته این آرمان ایرانیها در درون فضای جهانی زمان خود محصور بوده، از آن تأثیر گرفته و با خطوط قرمز آن فضا، مقید و مشروط میشده است. رهبری توانا، هوشیار و منزه لازم بود که در میان آرمان تاریخی یک ملت و قیود و محدودیتهای زمانه، راه دستیابی به حداکثر منافع و مصالح ملی را جستوجو کند.
پیشینه تاریخی ملت ایران و آثار محققان غربی درباره حادثه کودتا، این ادعا را در این نوشته برمیانگیزد که «نهضت ملیشدن نفت» و دوران کوتاه حکومت ۲۸ ماهه دکتر مصدق به آن مقطع تاریخی ختم نمیشود، این داستانی است که هنوز ادامه دارد و مسئله روز است، چرا که با بسیاری از مسائل و دردهای دیرینه ملی ما که هنوز هم حل نشده باقی ماندهاند، مربوط می باشد.
دلیل استمرار و ادامه نهضت ملی، با الگوی مصدقی آن، تنها اینگونه تحقیقات غربیها نیست. پس از ملیشدن صنعت نفت ایران، انقلاب آزادیبخش الجزایر در سال ۱۹۵۴ آغاز شد که به تأیید رهبران آن ملهم از نهضت ملی ایران بود. ملیشدن کانال سوئز در ۱۹۵۶ و حوادث پیش و پس از آن، انقلاب کوبا در سال ۱۹۵۸، جنگها و منازعات رهاییبخش شبهجزیره هندوچین (کامبوح، لائوس و ویتنام) در سال ۱۹۷۰ و حتی جنبشهای آزادیبخش امریکای لاتین، با جوهر مسیحی یا الهیات رهاییبخش، همه به شکلی از نهضت ملی ما الهام و الگو گرفتند، پس میتوان گفت اینها همه ادامه نهضت ایرانیها بودهاند!
بنابراین ما حق نداریم به خاطر برخی منافع و مصالح گروهی، نقش پیشگامی و الهامبخشی این نهضت ملی را نادیده بگیریم، که این ظلمی دیگر در حق ملت مظلوم ایران است.
غیر از آثار جهانی، نهضت مصدق و سیاستهای اقتصادی او یعنی «اقتصاد بدون نفت» برای تمام جریانهای مبارز علیه رژیم پس از کودتا، الگوی مشخصی از راهبرد یا استراتژی ملی بود. در صحنه جهانی هم کتاب حاضر شواهد و مستندانی ارائه میدهد که اندیشمندان جهان غرب به این حقیقت رسیدهاند که اگر کودتای ۲۸ مرداد، یعنی دخالت زورمدارانه و نه قانونی ـ به لحاظ حقوق بینالملل موجود ـ برای سرکوب یک نهضت آزادیبخش ملی که در ذات خود، مسالمتجو، معتدل و نه افراطی و دموکراسیگرا بود اتفاق نمیافتاد، برآمدن تروریسمی که حوادث ۱۱ سپتامبر، اوج و نماد آن بود، نیز ممکن نمیشد. اینها همه شواهد و دلایلی است بر حقانیت آن نهضت، از نظر روند سیاسی و مبارزاتی جهان و در عین حال درس عبرتی است برای ارباب قدرت و هیئت حاکمهها که اگر به قدر و ارزش نهضت معتدل و مسالمتجوی اصلاحطلبانه پی نبرند و از راههای غیرقانونی و زورمدارانه بخواهند آن را سرکوب و نابود کنند، روند و سرنوشت جامعه بهسوی افراط از نوعی دیگر و متضاد با آنچه امروز حاکم است میگراید و تروریسمی نوین را در دل میپروراند، آنگاه هزینههای مادی، انسانی و ارزشی بسیاری باید برای مهار آن جامعه برانگیخته شده و مأیوس از هر راه پیشرفت قانونی بپردازند. همه این هزینهها به ظاهر از جیب و موجودی ملت ایران پرداخت میشود، ولی برای عاملین و آمرین اینگونه سیاستها، جز لعن و نفرین تاریخی باقی نخواهد گذاشت.
کتاب همه مردان شاه، در میان آثار منتشرشده پیرامون نهضت ملی و کودتای ۲۸ مرداد، مزایا و تازگیهایی دارد که برای هر خوانندهای با هر و آگاهی از تاریخ ۶۰ ساله معاصر ایران، اطلاعات جدید و مستندی ارائه میدهددرجه از اطلاع، از اینرو جا دارد که از سوی همه ملت ایران، موافق یا مخالف با نهضت مصدق، بویژه جوانان و دانشجویان، همچون یک کتاب درسی سیاسی، تاریخی، ملی، مورد مطالعه و آموزش قرار گیرد. خلاصهای از مزایای این کتاب را تا آنجا که با یکبار مطالعه احساس کردهام، برمیشمارم:
۱ـ اصل نهضت ملیشدن نفت و رهبری مصدق و اقبال بیسابقه ایرانی نسبت به آن را از نظر ریشههای عینی و تاریخی آن در فصول «لعنت بر این اقبال!»، «تا آخرین قطره خون مردم»، «موج نفت» و «فرامین ارباب» به نحوی روشن، مفید و آمیخته به هنر نویسندگی و اتصال مطالب و حقایق تاریخی و سیاسی در جملات و عبارات کوتاه به خوانندگان ارائه میکند.
۲ـ شمهای کوتاه ولی مستند از نقش و بازیهای دولت بریتانیا در طول یک قرنونیم و بخصوص نگاه تحقیرآمیز و کینهتوزانه مأمورین و کارگزاران انگلیس و سازمان (MI-6) یا اینتلیجنت سرویس را نسبت به ایران و ایرانیها بهخوبی نشان میدهد. آنگاه جریان کودتای ۲۸ مرداد را به تفصیل و با شواهد و مدارکی فراتر از تحقیقات گازیوروسکی در جزوه «کودتای ۲۸ مرداد» تشریح میکند. نویسنده بهخوبی سرسختی و تعصب انگلیسیها نسبت به مواضع استعماری خودشان و عدم کوچکترین قصد سازش و پذیرفتن حقایق ازسوی ایشان را نشان میدهد.
۳ـ نقش و شخصیت دکترمصدق را در شورای امنیت سازمان ملل و سپس دادگاه لاهه، به نحوی هنرمندانه آشکار میسازد. در این کتاب بهخوبی نشان داده میشود که برنده نهایی و قانونی در این دو نهاد بینالمللی، مصدق و ملت ایران بود! و طرف منهزم، بریتانیای قدر قدرت و استعمارگر! این حاکی از آن است که هم تحلیل و سوابق تاریخی ـ سیاسی دکتر مصدق از روابط بریتانیا با ایران و هم «تز» ملیشدن نفت که ابتکار شهید نامدار دکتر حسین فاطمی بود، کاملاً واقعگرایانه و خالی از هرگونه تعصب یا افراطیگری یا نشناختن شرایط جهانی و بینالمللی بود. ادعای مصدق این بود که مسئله ایران در جریان ملیشدن نفت، امری است مربوط به یک دولت و یک شرکت خصوصی و نه دعوای بین دو دولت، بنابراین از صلاحیت شورای امنیت سازمان ملل و دادگاه لاهه خارج است و چنانچه میدانیم، این هر دو نهاد به نفع مصدق رأی دادند. کتاب نشان میدهد که مدافعات مصدق و بخصوص پاسخها و رفتار متین و زیرکانه وی در برابر نماینده بریتانیا در شورای امنیت سازمان ملل چنان محکم بود که بهجز نمایندگان انگلیس (که البته خود طرف دعوی بود) و نماینده امریکا، بقیه اعضای دائمی شورای امنیت یعنی شوروی، فرانسه و چین چیان کای چک و دیگر دولتهای غیردائمی را متقاعد و معترف به حقانیت خود ساخت. پس از رأی این دو نهاد، حقانیت ایران از نظر قانونی در روابط بینالمللی شناخته شده در آن دوره، بهطور کامل روشن شد و از آن پس دولت انگلیس به دنبال روشهای غیرقانونی رفت که تنها با سرنگونی دولت دکترمصدق تعیین میشد.
جالب آنکه تا مدتی پس از آن نیز، نخستوزیر حزب کار انگلیس «اتلی» و وزیر دارایی او «استوکس» هنوز مخالف اقدام نظامی و اعمال زور در ایران بودند و در انتخابات آغاز سال ۱۹۵۳، وینستون چرچیل از حزب محافظهکار، با نمایشهای تبلیغاتی که به کار برد، برنده شد و نخستوزیر آن کشور گردید و بلافاصله با دستیاری «آنتونی ایدن» دو نماد شاخص استعمار قرن نوزده تا پس از جنگ دوم جهانی شدند. آنان با تعصب و شدت عمل علیه ایران و منافع و استقلال آن و با کینه نسبت به دکتر مصدق و نهضت ملی، با انواع تدابیر و دسایس توانستند دولت جدید جمهوریخواه امریکا یعنی آیزنهاور و فاستر دالس وزیر امورخارجه و آلن دالس، رئیس سازمان سیا را به اقدام نظامی علیه «مصدق» بهعنوان کسیکه ایران را به سوی کمونیسم خواهد برد، وادار نماید.
۴ـ تحقیق و پژوهش کینزر در ایران تا آنجا ادامه مییابد که او از دهکده احمدآباد که مصدق مدت ۱۱ سال در آنجا تبعید و زندانی بود و مقبره وی هماکنون در آنجا قرار دارد، بازدید کند و از روستاییان سالمند ساکن این ده درباره بینش، منش و رفتار او با رعایا سؤال کرد. روستاییان سالخورده که با مصدق محشور بودهاند از کمکها و خدمات او که فراتر از سنتهای جاری بود گفتهاند، که مردانه از آنها در برابر پلیس و مأموران ساواک دفاع میکرد. روستاییان بر این باور بودند که مصدق اگر مالک ده و ارباب بود، با تمام مالکان و اربابان دیگر فرق داشت!
نکات و ممیزات فوق که در کتاب همه مردان شاه اثر استیون کینزر به نحوی درخشان جمعآوری شده است، اینجانب را وامیدارد که مطالعه آن را به عموم هممیهنان بویژه فرزندان جوان و دانشجویان توصیه کنم تا با مطالعه درسگونه آن، به این حقیقت برسند که گذشته واقعاً میتواند چراغ راه آینده باشد. ما اگر نسبت به نهضت ملی، روش و منش دکتر مصدق آگاهی و اشراف داشتیم، بسیاری از اشتباهات یا انحرافات پس از انقلاب را مرتکب نمیشدیم یا دوباره تجربه نمیکردیم.
اما کتاب کینزر از یک وجه دیگر از سیاستهای دکترمصدق خالی است. علت عدم ورود نویسنده به این حوزه از سیاستهای مصدقی نیز بر ما روشن نیست. سیاست داخلی مصدق بهسوی «اقتصاد بدون نفت» در واقع رویکرد از «لیبرال دموکراسی» به «سوسیال دموکراسی» بود. وی در برداشتهایی از قانوناساسی که هرگونه دخالت دولت در روندهای اقتصادی را نفی میکند، تأمل کرد. اقدامات قانونگذاری قوه مجریه بهطور موقت و به نمایندگی از قوه مقننه، در برداشت سنتی از قانوناساسی ناممکن و پیشبینی نشده بود. لایحه اختیارات شش ماهه مصدق برای قانونگذاری موقت و سپس تمدید آن برای شش ماه دیگر و نیز مراجعه به آرای عمومی برای انحلال مجلس هفدهم که سد راه نهضت شده بود، گرایشهایی بود که با نمود قانون اساسی با دموکراسی لیبرال سازگاری نداشت، درحالیکه شرایط محاصره اقتصادی و جو تبلیغاتی سیاسی که بریتانیا در فضای جهانی به راه انداخته بود و مسائل نیروهای داخلی مخالف ایجاب میکرد که در آن شرایط خاص، دولت ملی و قانونی، نقش فعال و رهبریکنندهای ایفا کند. دکتر مصدق با این نگاه از اختیارات دریافت شده از مجلس استفاده کرد و در اصلاح سیاستهای اقتصادی، اداری و قضایی به کار برد. این سیاستها در مجموع به منظور ایجاد یک ساختار مقاومت از منظر اقتصادی و سیاسی در برابر شرایط محاصرهای بریتانیا و امریکا بود و در جهان آن روز و در نهضتهای قانونی و معتدل سابقه نداشت و یک ابداع و ابتکار مصدقی بود. شاید اینگونه برخوردها با دموکراسی، از منظر امریکاییها و نویسنده محترم این کتاب قابل توجیه نباشد، ولی هنگامی که جنبشی فراگیر در جهت رهایی در میان ملتی ایجاد میشود، رهبری جنبش با عقلانیت و هوشیاری میبایست از ظرفیتهای موجود برای مقاومت بهره جوید. دکتر مصدق نمیتوانست در چارچوب برداشتهای سنتی از قوانین محبوس بماند، به هر حال مصالح نهضت و مردم راهنمای عمل است، نه مصالح حاکمیت یک طبقه خاص که دربار و مجلس هفدهم را شامل میشد.
عدم تطابق رفتار مصدق با مفهوم عدم دخالت دولت در اقتصاد، سیاست و موازین دموکراسی لیبرال، به نظر این راقم در تفاوت بین مفهوم «هیئت حاکمه»(Government) با مفهوم دولت(State) به معنای قوه مجریه یا دولت یا نهاد سیاسی که برحسب قانون و انتخاب پارلمانی، در رأس هرم قدرت یک کشور قرار میگیرد، میباشد. مصدق و کابینهاش و کل قوه اجراییه و دولت و دیوان اداری با هدایت و ریاست او، درست به معنای دولت یا قوه مجریه بود، ولی همه هیئت حاکمه را شامل نمیشد. قوه مجریه قانونی، مصمم به عدم دخالت در انتخابات دوره هفدهم و آزادگذاردن کامل آن بود، ولی هیئت حاکمه، دربار، ارتش، خوانین، تجار بزرگ و نمایندگیهای کمپانیهای انگلیسی و… با این تصمیم بیگانه بودند و با حداکثر توان در هر شهر و دیاری که توانستند دخالت حاکمانه نمودند. نمونه جالب آن انتخاب «دکتر حسن امامی» امام جمعه تهران، روحانی سید و شیعه، از مهاباد شهر سنینشین و کرد بود که با رأی خوانین و دخالت و اعمال قدرت فرمانده نظامی پادگاه مهاباد تحقق یافت و همین شخص بود که مورد نظر و کاندیدای دشمنان داخلی و خارجی نهضت ملی برای ریاست مجلس آن دوره بود.
به نظر اینجانب دکتر مصدق، از اولین شخصیتهای سیاسی بود که در ایران، این واقعیت ساختاری قدرت سیاسی با حاکمیت در ایران را دریافت و معدودی از شخصیتهای جبههملی هم این را درک کردند، ولی عدهای دیگر به درک این واقعیت نائل نشدند، از اینرو پس از ۳۰ تیر ۱۳۳۱ و مطرحشدن لایحه اختیارات قانونگذاری موقت از سوی مصدق از جبههملی فاصله گرفتند، جدا شدند و به جمع مخالفین و یا دشمنان مصدق پیوستند!
طرح مراجعه به آرای عمومی، ازسوی دولت برای پرسش از اینکه مجلس هفدهم باقی بماند یا منحل شود نیز در قانوناساسی ایران پیشبینی نشده بود و با موازین دموکراسی لیبرال نیز همخوانی نداشت. قوه مجریه منتخب مجلس چگونه میتواند مجلس قانونگذاری یا قوه مقننه را منحل کند؟! به هر حال اینها نوآوریهای سیاسی و فرهنگی نهضت ملی با رهبری دکتر مصدق بود.
در مورد لوایح مصوبه او و نیز اقتصاد بدون نفت، کارهای مصدق آنقدر وسیع و صاحب محتوا و مضمون برجسته در تعالی یک نظام مردمسالار بود که در این مقدمه، جای پرداختن به آنها نیست. این نکات را در نوشتههای دیگر ازجمله در سخنان خود در سالگرد تولد دکترمصدق در اردیبهشت ۱۳۷۴ در احمدآباد آوردهام که خوانندگان محترم را به آن ارجاع میدهم.
***
با الهام از این کتاب برای این راقم شواهدی به دست آمد که آنها را برای پاسخ به برخی شبهات که در این چند سال اخیر، یعنی دوره فتنهها و آشوبهای فکری، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی معلول شرایط خاص، نسبت به دکترمصدق، نهضت ملی و کودتای ۲۸ مرداد مطرح شده است، مفید میدانم.
اول ـ شبههای که تا حد اطلاع من از سوی مخالفان مصدق مطرح شده است، یکی آن نامه ۲۷ مرداد مرحوم کاشانی به مصدق است که هشدار وی را نسبت به دسیسهبافی در تجدید کودتای ۲۸ مرداد میرساند. این امر با مواضع مرحوم کاشانی، پس از کودتا و در جریان کودتا تطبیق نمیکند. قرائت اعلامیه ایشان از رادیو در بعدازظهر ۲۸ مرداد و تأیید و حمایت از کودتاچیان و دیگر گفتوگوها و بیانیههایی که ایشان پس از کودتا در مطبوعات یا رسانههای داخلی و خارجی منتشر کرد، حضور و موافقت ایشان را با حوادث پس از کودتا اثبات میکند. پنج جلد کتاب، مجموعاً گفتوگوها و اعلامیههای آیتالله کاشانی، (تدوین آقای ترکمان) خود گواه صادقی است بر مواضع ایشان در برابر کودتا.
دیگر آنکه با مطالعه کتاب حاضر، همچنین کتابهای دیگر چون کتاب «کودتا و ضد کودتا» اثر کرمیت روزولت و نیز کتاب «عملیات چکمه در ایران» اثر وودهاوس رئیس سازمان MI-6 و نیز کتاب کوچک پروفسور گازیوروسکی به نام «ایران» و کودتای ۲۸ مرداد» برای هیچ خواننده بیطرف شبههای باقی نمیماند که کل حوادث حوالی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به معنای دقیق کلمه، یک کودتای نظامی آشکار بوده است، نه یکسری عملیات داخلی که به «جابهجایی قدرت» در کشور انجامید! ادعایی که یکی از فرزندان مرحوم کاشانی در سه سال اخیر مطرح کرده است. در میان روشنفکران داخل کشور، استقبالی از این «تز» صورت نگرفت. ایشان در سفر به انگلستان در دانشگاه آکسفورد این نظریه را مطرح کردند؛ از واکنش اساتید و محققان تاریخ معاصر در آن دانشگاه خبری ندارم. قاعدتاً با اطلاعاتی که اساتید و محققان بخش خاورمیانه و ایران از تاریخ معاصر این منطقه از جهان و روابط انگلستان با ایران داشته و دارند، سخنان و تئوری جدید ایشان نباید مورد استقبال قرار گرفته باشد.
دوم ـ شبهاتی است که برخی از اعضای سابق حزبتوده ایران، در محافل جوانان و دانشجویان، بخصوص در شهرستانها طرح میکنند که مضمون آن این است: مصدق در ابتکار حل و فصل مسئله نفت از نفوذ غرب و بخصوص امریکا استفاده کرد.
آقای دکتر کیانوری، دبیرکل حزبتوده، پس از انقلاب این سخن را مطرح میکردند. حال پیشنهاد آقای کیانوری چه بود؟ همه میدانند که پیشنهاد حزبتوده عبارت بود از رفتن بهسوی شوروی و فروش نفت به آن کشور برای خروج از بحران. این درواقع مضمون پیشنهاد «میسیون کافتارادزه» معاون بازرگانی خارجی دولت شوروی، درباره استخراج و فروش نفت شمال ایران بود که در آن دوره و در سال ۱۳۲۴ ازسوی حزب توده ایران مورد تأیید قرار گرفت و در مجلس مطرح شد. دکترمصدق ضمن مخالفت با آن، سخنرانی مفصلی کرد و اصول سیاست موازنه منفی را مطرح کرد. درباره این شبهه که امروز پس از ۵۰ سال برخی از اعضای حزبتوده مطرح میکنند باید گفت این افراد به یاد ندارند که اولاً در همان سال ۱۳۳۲، دو یا سه بار جزوههایی ازسوی کمیته مرکزی حزب منتشر شد که در آن به خاطر عدم موضعگیری حزبتوده در کودتای ۲۸ مرداد، انتقاد از خود کرده بودند. ثانیاً دولت شوروی در آن روزها که هنوز از سلاح اتمی برخوردار نبود، بسیار پرهیز داشت که با خرید نفت ایران و خارجکردن ایران از بحران و بالابردن توان سیاسی و اقتصادی ایران در مقابله با انگلستان، موجبات خشم ایران و احتمالاً فشارهای غرب را بر خود فراهم آورد. افزون بر این که از زمان قیام فرقه دموکرات و تجزیه آذربایجان، بهطور موقت یک توافق و تفاهم کلی بین انگلستان و شوروی در مورد ایران صورت گرفته بود که کاملاً موضع امپریالیستی قرارداد ۱۹۰۷ میان روسیه تزاری و بریتانیا را تداعی میکرد، یعنی تجربه ایران به مناطق نفوذ در شمال و جنوب. دکترمصدق از این تفاهم پنهانی باخبر شد و آن را در مجلس چهاردهم افشا کرد. این امر مانع از اقدام دولت شوروی در آن زمان علیه منافع و مصالح انگلستان میشد. ثالثاً اگر مصدق پیشنهاد آقای کیانوری را میپذیرفت و مورد حمایت شوروی قرار میگرفت با حضور و نفوذ حزب توده ایران، دیر یا زود یک منطقه نفوذ برای شوروی در شمال ایران باز میشد و موجب حملههای غرب به ایران و تکرار جنگهای کره در ایران میشد. این امر موجب آن میشد که بخشی از ایران جدا شده، پشت پرده آهنین شوروی برود. با توجه به سرنوشت کشورهایی مانند چکسلواکی، آلمان شرقی، لهستان، بلغارستان، رومانی و… که در اروپای شرقی به پشت پرده آهنین رفتند و در مدت ۴۵ سال، عقبماندگی آنها از دیگر کشورهای اروپا و انواع مشکلات و شکافهای طبقاتی که درون این کشورها بروز و ظهور یافت و بازگشت انقلابگونه همه آنها، میتوانیم حدس بزنیم که در صورت قرارگرفتن بخشی از خاک ایران در جبهه اتحاد شوروی سابق، چه سرنوشتی نصیب آن میشد. افزون بر این که ایران با اروپای شرقی تفاوتهای فرهنگی بسیار داشت و احساسات مذهبی ایرانیان و حافظه تاریخی تلخ آنان نسبت به حضور قدرتهای خارجی، از آغاز قرن نوزدهم، اجازه چنین تجربهای را نمیداد، اما رهبران این حزب که پیشنهاد رفتن بهسوی شوروی را میدادند، در آن روز نه از سرنوشت اروپای شرقی خبر داشتند و نه استعدادهای فرهنگی و تفاوتهای اخلاقی مردم ایران را به حساب میآوردند.
سوم ـ شبههای است که ازسوی یکی از روشنفکران برای کاهش ارزشها و فضایل دکتر مصدق مطرح شده است. ما نمیدانیم نویسنده محترم به چه نتیجهای میخواهد برسد، اما این شبههها جز انکار و نفی تاریخ و فرهنگ اصلاحطلبان خارج از حاکمیت یا پیروان نهضت ملی حاصل دیگری ندارد. به هر حال ایشان در معرفی دکتر مصدق و طرح مشخصات و ویژگیهای او، وی را به سه صفت توصیف میکند:
۱ـ پولدار بودن
۲ـ فئودال (مالک) بودن
۳ـ جزو اشراف بودن تا آنجا که خود را با انگلستان هماورد احساس کند!
در مورد این سه ویژگی که در برابر دهها صفت مثبت و فضایل دیگر دکتر مصدق اندک جلوه میکند، مطالبی روشنکننده وجود دارد که به آن اشاره میکنم. دکتر مصدق فضایلی همچون سخاوتمندی، درستکاری و امانتداری، نفرت از فساد و فسق رایج در میان اشراف یا دولتمردان و کارکنان، پایداری در اهداف و آرمانهای ملی و وفاداری تا حد فداکاری مصالح و منافع شخصیاش، کارشناسی و احاطه کامل بر روابط و مناسبات اداری بویژه امور مالیه و دیپلماسی خارجی داشت. پر کاری و فعالیت وی که در دوران ۲۸ ماه حکومت وی بویژه در ۱۲ ماه، از تیر ۱۳۳۱ تا مرداد ۱۳۳۲ با طرح و تصویب حدود ۳۰۰ لایحه قانونی همراه بود، بر کسی پوشیده نیست. این فضایل در میان اکثریت مقامات، مسئولین و دولتمردان غایب بود و اگر برخی از این صفات در شخصی دیده میشد، بهطور کلی کدام دولتمردی از چنین جامعیت فضایل برخوردار بوده است؟!
به هر حال آن روشنفکر محترم در میان همه این فضایل فقط به پولداری و مالکبودن، یعنی ثروتمندی از راه دوشیدن رعایا اشاره میکند و یا در افتادن وی را با انگلیس با شیر پیر استعمار که دولتمردان و عوامل انگلیسی در ایران این امر را از درجات سادگی و خامی او تلقی میکنند، به خوی اشرافی او نسبت میدهد! اگر چهره مثبت و برجستگیهای شخصیتی دکتر مصدق، ازسوی ناقد محترم نفی و انکار میشود، قصد ایشان اثبات حقانیت و برجستگی کدام مقام و چهرهای است؟ شاهان و نخستوزیران قاجار و پهلوی؟! و یا سران چپ و حزبتوده؟ یا هیچیک؟ اگر قصد اثبات کسی یا مقامی دیگر نباشد، باید نتیجه بگیریم که تاریخ این سرزمین اسوه و الگویی بویژه در دوران معاصر ندارد. در آن صورت جوانان و دانشجویان نسبت به این تاریخ خالی از هویت و شخصیت ملی بدبین و ناامید شده، نگاه آنان بهسوی غیر ایرانی و خارجی برمیگردد؟!
در مورد ثروتمندی و مالکبودن مصدق، در پاسخ به آن ناقد عزیز، خواننده محترم را به این واقعیت ارجاع میدهم که دکتر مصدق در طول سالهای حکومتش، تمام هزینه دفتر نخستوزیری را خود متحمل میشد و هزینه مسافرتها و حتی مخارج وکیل ایران در دادگاه لاهه (پروفسور رولن) که از حقوق ایران بهخوبی دفاع کرده بود، از کیسه خود پرداخت کرد. وی حتی به خاطر تنگنای عظیم مالی دولت در جریان ملیشدن نفت به خاطر قطع درآمد نفت و تحمیل هزینه تأسیسات نفتی، بر خود و وزیران فشار آورد که تا حد مقدور هزینه سفرشان را خود تأمین کنند. از مظاهر پولداربودن او در بخش سخن آخر کتاب از قول روستاییان سالمند احمدآباد نقل میکند که دکترمصدق تا چه حد به رعایای ده برای درمان و یا حل مشکلات دیگر کمک میکرد و سهمیهای بالاتر از سهم رعایا بر آنان در نظر میگرفت و برای رفاه آنان تأسیساتی ایجاد میکرد، ازجمله تأسیس سردخانه سنتی برای تأمین یخ روستا.
از مظاهر مالکیت او نقل شده که با صمیمیت از حقوق رعایا در برابر مأموران پلیس یا ساواک دفاع میکرد تا حدی که گاه وادار به معذرتخواهی میشدند. به قول همان روستایی سالمند احمدآباد، دکترمصدق مالک بود، ولی در میان مالکین هیچکس مانند او نبود. به باور من اگر پولداربودن اینگونه باشد، پس ثروت بر مصدق مبارک باد!
«لن تنالوا البر حتی تنقوا مما تحبون…»
اما صفت آخری که ایشان برشمردند، خوی اشرافی او بود که وی را به هماوردی با انگلستان کشانید. در این باره کافی است به یاد آوریم با فضای ذهنی که از اوایل قرن نوزدهم در ایران، ازسوی مأمورین انگلیسی و عوامل داخلیشان ایجاد شده بود، هر نوع رودررویی با منافع و مصالح دولت فخیمه، سرانجامی جز شکست سیاسی و اجتماعی نداشت و در صورت مداومت و سرسختی، جز مرگ و نابودی تمام اموال و خانواده برای آن کس که در برابر انگلیس ایستاده است عاقبتی متصور نبود! از اینرو هرکس که در اندیشه مبارزه با دولت فخیمه بود، به سادهلوحی و خامی متهم میشد! اما دکتر مصدق در برخورد با انگلستان از چنان تدبیر و سیاستی برخوردار بود که سرانجام دولت این کشور در دادگاه بینالمللی لاهه و شورای امنیت شکست خورد. از همه مهمتر آنکه با وجود دسیسه کودتای ۲۸ مرداد و جانشینی دولت کودتایی، اولاً سهام انگلستان در شرکت نفت «کنسرسیوم» از ۱۰۰ درصد کاهش یافت ـ ۴۰درصد آن به شرکتهای امریکایی، ۶درصد به شرکت نفت فرانسه و ۱۴درصد به شرکت نفت شل واگذار شد ـ و اداره اطلاعات شرکت نفت از دخالتهای عجیب و غریب در سیاست داخلی ایران به کلی قطع امید کرد، حضور و دخالت انگلستان در امور داخلی ایران کاملاً قطع شد. تنها خودباختگی و خودفروختگی برخی رجال ایرانی زمان شاه، در وابستگی به انگلیس باقی ماند!
بنابراین دکترمصدق اگر هم خوی اشرافی داشت! تا آنجا که وی را به هماوردی با انگلستان کشانید، باید به تصدیق اینگونه کتابها اعتراف کنیم که حقیقتاً موفق بود و در سایه همین موفقیت برای ایران و ایرانی افتخاری تاریخی بهوجود آورد.
چشم انداز ایران – شماره ۷۱ – اسفند ۹۰ و اردیبهشت ۹۱منبع: چشم انداز ایران مقدمه مرحوم عزت الله سحابی بر کتاب همه مردان شاه، استیون کینزر، ترجمه لطفالله میثمی – چاپ سوم ۱۳۸۸، نشر صمدیه