به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، فروردین ۱۳، ۱۳۹۱

علی جمالی در آستانه دوسالگی فرزندش نیکان:
تو ۲ ساله می‌شوی و جمهوری اسلامی ۳۳ ساله و چه
کنایه آمیز که از کارزار سبز و پیوسته ما برای اعاده‌ی «جمهوریت» هم دو سال و اندی می‌گذرد 

 در آستانه دومین سالگرد تولد فرزند علی جمالی، عضو شورای مرکزی و رییس کمیته سیاسی سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت)، وی دل نوشته ای را خطاب به فرزندش منتشر کرد.
به گزارش ادوارنیوز،علی جمالی ۳۱ مرداد ماه ۱۳۸۹ بازداشت شد. وی در دادگاه بدوی به ۴ سال حبس محکوم شد که این حکم در دادگاه تجدید نظر به ۲ سال کاهش یافت.
متن این نامه که به دست ادوارنیوز رسیده، به شرح زیر است:
"یاهو"
نیکان، پسرم؛
در آستانه ی دومین جشن تولدت و از پشت میله های بند ۳۵۰ زندان اوین چهره ی معصومت را می بوسم. احتمالا از آن چه که برایت می نویسم تا سال ها بعد بخوانی، چیزی درک نخواهی کرد که دنیای تو اکنون با مفهوم هایی از این دست بیگانه است. من برایت می نویسم تا سال های بعد بخوانی و بدانی که در روزهایی که تو به دنیا آمدی و همواره تنها مادرت را در کنار خود دیدی و بزرگ شدی و به دو سالگی رسیدی، چرا من در کنار شما نبودم و از پشت میله های سرد زندان اوین تو را تصور می کردم که در کنار سمیرایم در حال فوت کردن شمع های کیک تولدت هستی. باید بنویسم تا بدانی چرا به ناگاه من از زندگی تو کنار رفتم و تو با من چنان غریبه شدی که وقتی برای نخستین بار از زندان به خانه آمدم، دیگر مرا نمی شناختی.

پسر عزیزم؛
دقیقا ۳۱ سال پیش از تولد تو، در ۱۲ فروردین ۵۸ پایه های نظامی بنیان نهاده شد که قرار بود «جمهوری اسلامی» باشد؛ نه یک کم و نه یک کلمه بیش. قرار بود جمهورش در آن اساس تصمیم گیری باشد و اسلامش رحمانی، اطمینان بخش و سازگار با دنیای جدید اما امروز و در روزهایی که تو به دنیا آمدی و به دو سالگی رسیدی، هم زمان با تو ۳۳مین سال تاسیس جمهوری اسلامی نیز سپری می شود، در حالی که زندان هایی که قرار بود دانشگاه باشد، لبریز است از دانشجویانی که به زندان شدن دانشگاه و شهر و کشور خود اعتراض دارند. تو ۲ ساله می شوی و جمهوری اسلامی ۳۳ ساله و چه کنایه آمیز که از کارزار سبز و پیوسته ما برای اعاده ی «جمهوریت» هم دو سال و اندی می گذرد.

نیکان من؛
پدرت و بسیاری از دوستان و خواهران و برادرانش در اعتراض به ظلم و جور ناروایی که بر مردم این دیار می گذرد، به بند کشیده شده اند و با وجود سختی های تاب آوردن حتا یک روز اسارت ظالمانه و دشواری ها و مرارت های ناگفتنی دوری از مادرت و تو، امید به فردایی بهتر برای تو و هم نسلانت، همه ی ما زندانیان سیاسی را در راه خود برای آزادی این کشور از مصیبتی که به آن گرفتار آمده، مصمم و جدی ساخته است. ما به فردای تک تک فرزندان ایران زمین می اندیشیم و به همین سبب از راهی که آغاز کرده ایم، بازنمی گردیم.

فرزندم؛
تو، فرزندان احمد زیدآبادی، عبدالله مومنی و همه ی فرزندان ایران، سرمایه های آینده این سرزمین هستید. بدانید که ظلم پایدار نخواهد ماند و رویای ما برای داشتن ایرانی آزاد و آباد برآورده خواهد شد. روزی ما در کنار هم خاطره این روزهای سخت دور از یک دیگر بودن را از ذهن های مان می زداییم و در آن روز من و مادرت می توانیم به دور از هر هراسی و تشویش زندان و اندوه این شیشه های کدر کابین های ملاقات، کنار هم بودن را تجربه کنیم. شاید آن وقت بتوانم، ذره ای از دریای بزرگ صبر و بردباری و مقاومت سمیرایم را جبران و جای همه نبودن هایم را هم برای تو پر کنم. امروز شاید از خود بپرسی که چرا جای پدر در کنار کیک تولدم، عکسی بی جان از او قرار دارد. پاسخش را زمانی خواهی گرفت که بزرگ تر می شوی و موهبت آزادی را در می یابی، جوانیت را به جای دانشگاه زندان در جامعه ای آزاد و آباد سپری می کنی که خود دانشگاه است. آن وقت پاسخ پرسشت را خواهی یافت و می توانی درک کنی که چرا پدرت در جشن تولد دو سالگی تو در کنارت نبود!
با امید روزگاری بهتر برای تو و نسل تو
فرورودین ۹۱
پدرت، علی جمالی، ساکن در بند ۳۵۰ اوین