از آن همه بگیر و ببندهای ۲۵ ساله چه نتیجهای گرفتید؟
سیدمصطفی تاجزاده، زندانی سیاسی سبز محبوس در زندان اوین در نامه ای به رهبری با اشاره به این نکته که مذاکره با آمریکا کنار فواید فوق می تواند واجد تهدیدهایی نیز باشد اما ما نباید از ترس مرگ خودکشی کنیم و یا به علت هراس از نفوذ خصم، جمهوری اسلامی را به مسیری آزمون شده و شکست خورده بکشانیم، تصریح کرده است: به یاد دارید که ۲۵ سال پیش در زمانی که با آمریکا نه رابطه داشتیم و نه مذاکره و از اینترنت و ماهواره و تلفن همراه نیز خبری نبود، نسبت به تهاجم فرهنگی غرب هشدار دادید و منصوبانتان نیز محدودیت های کم نظیری در عرصه های سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و هنری و مطبوعاتی و انتشاراتی اعمال کردند. نتیجه آن همه بگیر و ببندها، عقب گردها و آبروریزی ها چه بود؟
به گزارش کلمه، معاون وزیر کشور دولت سیدمحمد خاتمی در نامه ی خود نوشته است: می توانید برای سد کردن راه نفوذ سیاسی و فرهنگی دشمن دست منصوبانتان را باز بگذارید تا قوه قضائیه به ایجاد محدودیت های باز هم بیشتر در عرصه های گوناگون به ویژه در فضای مجازی بیندیشد. اطلاعات سپاه فعالان مطبوعاتی را با عناوین پرطمطراق اما تهی و نادرست به بند کشد و آنان را برای اعتراف گیری روانه سلول های انفرادی دو الف سازد. صدا و سیما هم چنان به تخریب برجام و سیاست خارجی دولت ادامه دهد. شما حتی می توانید هم چون گذشته با متهم کردن منتقدان نظریات خود به ساده لوحی و حماقت یا به بزدلی و خیانت مانع طرح نظریاتشان در تریبون های مجاز شوید. اما آیا ۲۵ سال مبارزه با آزادی به اسم مقابله با تهاجم فرهنگی چه نتیجه ای داشت جز شکستن کمر مطبوعات کشور و تقویت رسانه های فارسی زبان بیگانه.
عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت همچنین پرسیده است: آیا شکست حکومت یک دست اصول گرا در حل مشکلات میهن و مردم و ترویج ارزش های اسلامی کافی نبوده است که کسانی باز هم درصدد برآمده اند با همان روش های آزمون شده و ناکام البته این بار به نام مقابله با نفوذ سیاسی و فرهنگی دشمن به مصاف حقوق و آزادی های اساسی ایرانیان بیایند؟
متن این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
به نام خدا
رهبر محترم جمهوری اسلامی
با سلام و احترام
جنابعالی یک سال پس از آغاز مذاکرات هستهای در دولت جدید فرمودید: «عدهای اینجوری وانمود میکردند که اگر ما با آمریکا دور میز مذاکره بنشینیم بسیاری از مشکلات حل میشود. البته ما میدانستیم اینجور نیست اما قضایای یک سال اخیر برای چندمین بار این واقعیت را اثبات کرد که مذاکرات برخلاف تصور برخی به هیچ چیز کمک نمیکند. این یک تجربه ذی قیمت دیگری برای همه بود که متوجه شویم نشست و برخاست و حرف زدن با آمریکاییها بدون فایده است. مذاکره با آمریکا ما را در افکار عمومی دولتها به تذبذب متهم میکند. (اطلاعات ۲۳/۵/۱۳۹۳)
یازده ماه پس از تحلیل فوق ایران با آمریکا و پنج دولت بزرگ دیگر به توافق رسید و معلوم شد نشست و برخاستها مفید است و دولتها حتی با وجود دیوارهای بلند بیاعتمادی میانشان میتوانند با حرف زدن در موارد مشخص به تفاهم دست یابند و به یک چالش دو سر باخت ۱۲ ساله پایان دهند و همگی هم احساس پیروزی کنند. پس از این تجربه مثبت انتظار میرفت جنابعالی از تعمیم این الگو برای حل سایر تنشهای ملی و منطقهای دفاع کنید اما درست در نقطه مقابل آن موضع گرفته و اعلام کردید: «در هیچ مسئلهای جز مسئله هستهای با آمریکاییها طرف صحبت نمیشویم چرا که ما در همه زمینهها و مسائل ۱۸۰ درجه با آمریکاییها اختلاف نظر داریم و جهت گیری آنها درست نقطه مقابل جهت گیریهای ماست.» (جراید ۳۱/۶/۱۳۹۴)
بعد از آن نیز تأکید فرمودید: «معنای اینکه میگوییم با آمریکا مذاکره نمیکنیم این نیست که با اصل مذاکره مخالفیم نه با مذاکره با آمریکا مخالفیم و الا با دیگران مذاکره میکنیم که بعضی از آنها دشمنند اما مذاکره آمریکا با جمهوری اسلامی یعنی نفوذ. تعریفی که آنها برای مذاکره کردند این است و آنها میخواهند راه را برای تحمیل باز کنند. امروز غول عظیم تبلیغاتی دنیا در مشت آمریکاست. امروز جریان صهیونیستی با آمریکا هر دو در یک لباسند. دستشان از یک آستین میآید بیرون و با هم هستند. مذاکره با اینها یعنی راه را باز کردن برای اینکه بتوانند هم در زمینه اقتصادی هم در زمینه فرهنگی و هم در زمینههای سیاسی و امنیتی کشور نفوذ کنند. مذاکره با آمریکا ممنوع است زیرا این مذاکره نه تنها هیچ نفعی ندار بلکه ضررهای بیشمار نیز دارد.» (جراید ۱۶/۷/۱۳۹۴)
مطابق اظهارات فوق دلایل منع مذاکره با آمریکا از نظر شما عبارتند از:
- متهم به مذبذب شدن نزد دولتها و ملتها
- اختلاف نظر داشتن با آمریکا در تمام موارد
- اتحاد جریان صهیونیستی با دولت آمریکا
- در مشت آمریکا بودن غول عظیم تبلیغاتی دنیا
- داشتن زیانهای بیشمار بدون حتی یک منفعت
- باز شدن راه نفوذ آمریکا به میهن
به علت آنکه دلایل فوق را نادرست میدانم و معتقدم نفی مطلق مذاکره با آمریکا میتواند فرصتهایی از ملت ما و دیگر مردم منطقه بگیرد یا هزینههای غیر ضرور بر آنان تحمیل کند، به نقد آنها میپردازم بدان امید که مفید افتد:
تاکنون هیچ دولت و ملتی مذاکره دو ساله ایران با آمریکا و پنج دولت دیگر و نیز دستاوردش، برجام، را نشانه تذبذب جمهوری اسلامی ارزیابی نکرده است. دوستان نزدیک نظام از بشار اسد تا سید حسن نصر الله و از دولتهای افغانستان و عراق تا انصار الله یمن و حماس فلسطین نیز از گفتگوها و برجام استقبال کرده و آن را اقدام هوشمندانه ایران قلمداد کردهاند. تنها دو استثنا دیده میشود: اول دولت مردان و دولت زنان اسرائیلی که توافق هستهای را برای ایران خوب و برای جهان و اسرائیل بد خواندند. دلواپسان وطنی نیز دومین گروهی هستند که با خائن و وطن فروش خواندن مذاکره کنندگان ایرانی به محافل و تریبونهای استعمارگر بهانه و فرصت دادند تا به استناد به تحلیل ایشان مدعی شوند که جمهوری اسلامی نیز سرانجام تسلیم آمریکا شد.
دلیل دوم شما با واقعیتها سازگار نیست. زیرا درست است که دولتین ایران و آمریکا در برخی مسائل مانند مواجهه با رژیم صهیونیستی اختلاف نظرهای بنیادین دارند اما در موضوعات دیگر یا با دشمن مشترک مواجهند مانند داعش و القاعده و یا دارای اشتراکات و افتراقاتی هستند مانند اوضاع و احوال در افغانستان و عراق. در بسیاری از زمینههای اقتصادی، علمی، صنعتی، تکنولوژیک نیز اساسا تضادی دیده نمیشود.
اکثریت مردم آمریکا برخلاف اروپا در منازعات با فلسطینیان، اعراب و مسلمانان حق را به اسرائیل میدهند و هر دو حزب دموکرات و جمهوری خواه خود را متعهد به تأمین امنیت آن رژیم میدانند. از این نظر با ما ۱۸۰ درجه اختلاف دارند اما برجام نشان داد جمهوری اسلامی میتواند با دیپلماسی صحیح و صد البته با بهره برداری درست از دیگر اهرمهای خود شرایطی فراهم آورد که واشنگتن به خاورمیانه نه از چشم تلاویو ننگرد بلکه مستقل از اسرائیل استراتژی خود را در منطقه تنظیم کند. توجه دارید که فاصله زیادی است بین تعهد به تأمین امنیت اسرائیل با نگریستن به مسائل منطقه از دید اسرائیل. بر این اساس ما میتوانیم درباره خلع سلاح هستهای اسرائیل، توقف ماشین سرکوب آن رژیم و جلوگیری از شهرک سازیهای جدیدش، بازگشت آوارگان فلسطینی به مام وطن، رفع محاصره غزه، آزادی زندانیان فلسطینی، منع تعرض به مسجدالاقصی، عدم انتقال پایتخت رژیم صهیونیستی به قدس شریف و … به مذاکره با آمریکا در کنار دیگر دولتها بپردازیم و حتی اگر به پیشرفتهای چشمگیری هم نائل نشویم دست کم دست دارودسته نتانیاهو را در برخی از زمینهها ببندیم. به ویژه آنکه مذاکرات هستهای شکاف بیسابقهای در روابط واشنگتن – تلاویو بوجود آورده است. نباید با سیاستی نسنجیده زمینه اتحاد کامل آن دو دولت را مجددا ایجاد کنیم.
این یک واقعیت تلخ است که غول عظیم تبلیغاتی دنیا در مشت آمریکاست اما خوشبختانه نه تنها صدا در جهان است و نه مهارکردنش ناممکن که البته ربطی به گفتگو کردن یا نکردن با آمریکا ندارد. مگر زمانی که تهران با واشنگتن مذاکره نمیکرد این غول با حداکثر قدرت به سم پاشی علیه جمهوری اسلامی مشغول نبود؟ و آیا در دوسالی که مذاکرات هستهای جریان یافته از شدت تأثیر و احتمالا حجم تبلیغات منفی آن علیه جمهوری اسلامی کاسته نشده است؟ تنها نکته منفی القاء این شبهه است که ایران به قیمت اخذ برخی امتیازات بویژه لغو تحریمها متحدان خود را فروخته است اما این دروغ زودتر از آنچه انتظارش را میکشیدند برملا شد و دنیا فهمید که برجام موجب قطع حمایت جمهوری اسلامی از حزب الله لبنان یا تغییر موضعش در عراق و سوریه و یمن و … نشده است. حملات جنابعالی و تریبونهای رسمی نظام نیز در این مدت به دولت آمریکا اگر بیشتر از گذشته نشده باشد، قطعا کمتر نبوده است.
مذاکره با آمریکا میتواند فواید زیر را به همراه داشته باشد:
الف) بالا بردن میزان مبادلات اقتصادی دوطرف با جذب سرمایه گذاری، انتقال فن آوری پیشرفته، تکمیل زنجیرههای تولید داخلی، توسعه صادرات کالاهای ایرانی و دسترسی بیشتر به بازارهای بین المللی و آمریکایی
ب) افزایش یافتن احتمال اجرای کامل برجام منتفی شدن روند بازگشت به اعمال تحریمها
پ) انجام همکاریهای تعریف شده در مهار داعش و القاعده و …
ت) ایجاد تسهیلات در رفت و آمد ایرانیان مقیم آمریکا به وطن و تحکیم پیوندهای ملی و استفاده از سرمایه، دانش، تجربیات و مدیریت ایشان
ث) ارتقا دادن توان چانه زنی ایران در تعامل با دیگر کشورها از همسایگان تا چین و روسیه و هند و از اروپا تا ژاپن و کره. زیرا تمام دولتها از ترس جایگزین شدن شرکتهای آمریکایی به جای کمپانیهای خود حاضر به دادن امتیازات بیشتر به جمهری اسلامی خواهند شد.
ج) ترغیب نمودن واشنگتن به پذیرش راهبرد برد – برد در سوریه و یمن و عربستان و.. و ترک یک جانبه گرایی و نظامیگری که یک بازی باخت – باخت تمام عیار است.
ح) استمرار بخشیدن به شکاف واشنگتن – تلاویو و منزوی کردن بیشتر اسرائیل
خ) تضعیف نمودن جناح جنگ طلب آمریکا و نیز جلوگیری از به اجماع رسیدن جناحهای سیاسی آن کشور علیه ایران تا مانند زمان احمدینژاد مجلس سنا با ۹۹ رأی از ۱۰۰ رأی اعضای خود قطع نامههای تحریم علیه جمهوری اسلامی صادر نکند.
د) مأیوس کردن اپوزیسیون برانداز ایرانی که گفتگو با واشنگتن را موجب تثبیت نظام سیاسی ما ارزیابی میکنند.
ذ) رونق بخشیدن به ایران گردی
ر) بیرون آوردن نام ایران از فهرست ناقضان حقوق بشر سازمان ملل که البته باید با اقدامات عملی همراه باشد. هم چنان که در دو سال اول دولت آقای خاتمی نام جمهوری اسلامی از این فهرست خارج شد.
ز) لغو کردن تمام تحریمها
جناب آقای خامنهای
مذاکره با آمریکا کنار فواید فوق میتواند واجد تهدیدهایی نیز باشد اما ما نباید از ترس مرگ خودکشی کنیم و یا به علت هراس از نفوذ خصم، جمهوری اسلامی را به مسیری آزمون شده و شکست خورده بکشانیم. به یاد دارید که ۲۵ سال پیش در زمانی که با آمریکا نه رابطه داشتیم و نه مذاکره و از اینترنت و ماهواره و تلفن همراه نیز خبری نبود، جنابعالی نسبت به تهاجم فرهنگی غرب هشدار دادید و منصوبانتان نیز محدودیتهای کم نظیری در عرصههای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و هنری و مطبوعاتی و انتشاراتی اعمال کردند. نتیجه آن همه بگیر و ببندها، عقب گردها و آبروریزیها چه بود؟ چرا در این مدت نگرش و گرایش قشرهای بیشتری از مردم به آمریکا و سبک زندگی آمریکایی جلب شده است؟ به باور من پاسخ این پرسش مهم را باید بیش و پیش از غول عظیم تبلیغاتی آمریکا در علل و عوامل داخلی زیر یافت:
ارائه تعریفی نادرست از تهاجم فرهنگی یعنی به جای هدف قراردادن مقاصد و عملکرد توسعه طلبانه برخی دولتهای غربی به نفی و مقابله با انسانیترین دستاورد تمدن غرب یعنی حقوق بشر و حقوق شهروندی پرداختند. همان حقوقی که استاد مطهری غبطه میخورد که چرا مسلمانان با کشف آن این افتخار را به نام خود ثبت نکردند. به بیان روشن ۲۵ سال به نام مبارزه با غارت فرهنگی غرب بر طبل مبارزه با آزادیهای اساسی و مدنی ایرانیان کوبیدند و با غفلت از بستر سازی برای شکوفایی فرهنگی و هنری و ادبی در فضای آزاد رقابتی آنچه را که رهایی بخش دیدند اعمال سانسور و سرکوب و انسداد بوده است. آن هم هم زمان با فروپاشی بلوک شرق و حاکمیت یافتن گفتمان دموکراسی خواهی در سراسر جهان.
ترویج نظری و عملی اسلام دستوری و آزادی ستیز و تشیع شلاقی فرقهای که پیران و حتی میانسالان را پس میزند چه رسد به نسل جوان.
تعرض به حریم خصوصی شهروندان و مجاز دانستن تنها سبک زندگی و تلاش برای تحمیل آن به همه ایرانیان.
تبدیل دانشگاه ملی به تریبون یک جناح سیاسی و لذا فرسایش مستمر اعتبار و نفوذ آن رسانه به گونهای که امروز صدا و سیما در سنجش با بالیوود کم میآورد، رقابت با هالیوود که جای خود را دارد.
ناتوانی حاکمیت در حل مشکلات اقتصادی – اجتماعی و زیست محیطی از گرانی و کاهش قدرت خرید مردم تا افزایش طلاق و اعتیاد و تن فروشی و مصرف مشروبات الکی، از آلودگی هوا تا هجوم ریزگردها. از خشک شدن تالابها و دریاچهها تا نگرانی عمومی در برابر سیل و زلزله.
فراگیر و حتی نظاممند شدن فساد در ارکان حکومت (دونمونه شرم آور یک سال اخیر افشاء شدن فساد گسترده مالی در تعاونی نیروی انتظامی و نیز در موسسه مالی میزان که با استفاده از رانت قوه قضائیه تأسیس شده است.)
شکاف عظیم طبقاتی به گونهای که عدهای محتاج نان شبند و گروهی از پرخوری در حال ترکیدن و …
مقام محترم رهبری
مستحضرید که رویای تحصیل در خارج به ویژه در آمریکا از دانشجویان به دانش آموزان رسیده است. مهاجرت مغزها و فرار سرمایهها از ایران اگرچه من و شما را اندوهگین میکند اما تا سیاستهای کلان نظام اصلاح نشود و در هم چنان بر همین پاشنه بچرخد، بهبود قابل توجهی در اوضاع رخ نخواهد داد. اختلاف ما در این است که نگاه شما به خارج است و من خطر را از داخل میبینم. خارجیان نیز به باور من چشم امیدشان به تحولات داخلی است.
به هر رو جنابعالی نقش اصلی را در این روند غیر ملی و خسارت بار به غول عظیم تبلیغات آمریکا میدهید و به این ترتیب بیکفایتیها، انحصارطلبیها، فرصت سوزیها، دشمن تراشیها، هزینه آفرینیها، خطاها، ضعفها، قصورها و تقصیرهای مسئولان و نهادهای حکومتی عملا نادیده گرفته میشوند و پیامدهای ویرانگر دین تحمیلی و ضد حقوق شهروندی مورد توجه کافی قرار نمیگیرد و مروجانش فرصت مییابند که به اسم مقدسات اما با رفتار و گفتاری خوارج گونه، چهره قرون وسطایی از جمهوری اسلامی ترسیم کرده بسیاری از ایرانیان را از انقلاب و نظام و ولایت که سهل است، از اسلام و تشیع و روحانیت دور سازند. به نظر من یکی از دلایل مهمی که جمهوری اسلامی به رغم حضور گسترده در عراق و سوریه نتوانست شکل گیری و قدرت یابی داعش را قبل از اشغال بخشهای قابل توجهی از عراق پیش بینی کند، همین غافل شدن از رشد اسلام گرایی سلفی و تکفیری بود.
به هر حال اختلاف ما در این است که شما از نفوذ بیگانه هراس دارید و من بیش و پیش از آن از رخنه و نفوذ ظاهرپرستانی میترسم که با ندانم کاری، تمامت خواهی و فساد پروری مثل موریانه در حال جویدن درخت نظام از درون آنند. شما از جاذبه غول تبلیغاتی آمریکا نگرانید و من بیش و پیش از آن از دافعه حاملان تنگ نظر اسلام آزادی هراس بیمناکم. شما دغدغه بزک کردن چهره آمریکا را دارید و آنچه مرا بیش و پیش از آن به وحشت میاندازد از ریخت افتادن جمهوری اسلامی است. شما نسبت به اتاقهای فکر آمریکایی انذار میدهید و هشدار من پیش و بیش از آن درباره بیفکران مسئولیت ناشناسی است که واقعیات تلخ جامعه و حکومت را میبینند و درک میکنند اما از ترس اینکه با گفتن حقایق از چشم رهبر نیفتند، گزارشهای غیرواقعی به آن جناب عرضه میدارند.
من نمیدانم که ما چرا نباید از تجربه رژیم پهلوی درس بگیریم که هرچه بیشتر در جهت اسلام زدایی آمرانه و تجدد گرایی آزادی ستیز کوشید، کمتر نتیجه گرفت و آتش اشتیاق به دین از یک سو و خشم با آمریکا از سوی دیگر را در بین ایرانیان شعله ورتر کرد.
به علاوه ما تا کی میتوانیم از دادن جواب به این سوال طفره رویم که چرا تقریبا تمام کشورهای مسلمان که از نعمت ولایت فقیه بهرهمند نیستند و ۶۰ شبکه رادیوتلویزیونشان رسالت خود را حقنه کردن شبانه روزی دین خدا به مخاطبان خود نمیدانند و فکر و ذکر دولتمردان و نیز بخش مهمی از بودجه و امکانات سازمانهای لشکری و کشوریشان به تبلیغ مستقیم اسلام و هنجارهایش اختصاص نمییابد، غول تبلیغاتی آمریکا در آن جوامع پا در گل مانده است و قادر به تغییر باورهای مردمش نیست و اسلام خواهی در آنها رو به رشد است. حداقل تا زمانی که اسلام خوارجی رشد آن را متوقف نسازد یا به ضد خود تبدیل نکند. اما همین غول وقتی به ایران انقلاب کرده و آمریکا پس زده پا میگذارد شلتاق میکند و بیش از همه به اعتراف شما به جذب قشرهای فرهیخته آن دل میبندد. مگر ایرانیان مؤمنترین، انقلابیترین و بصیرترین مردم دنیا نیستند؟ پس این موج رو به اوج دین گریزی و غرب گرایی را چگونه باید توجیه کرد؟ به باور من اتاقهای فکری در آمریکا ناتوانتر از آنند که بتوانند اعتقادات عمیق و تاریخی این ملت را تغییر دهند اما به خدای بزرگ پناه میبرم از آتش زهد ریایی که به تعبیر رسای حافظ خرمن دین را میسوزاند.
اجازه دهید صریح عرض کنم: آنچه من از نگاه و علاقه بسیاری از ایرانیان به آمریکا خطرناکتر میبینم فرافکنی علل واقعه این تمایل به توطئههای آمریکایی است چرا که نگاه به خارج فرصت فهم و امکان اصلاح آفات و آسیبهای داخلی را از ما میرباید و راه کارهای پیشنهادیمان نیز به جای آنکه از درد بکاهد بر آن میافزاید.
رهبر محترم
جنابعالی از فروردین ۹۲ که مجوز گفتگوهای علنی با آمریکا را صادر کردید دلایل زیر را در توجیه آن ارائه فرمودید:
- اراده جمهوری اسلامی برای بستن پرونده هستهای به رغم خواست دشمن برای تداوم آن
- تبدیل روابط آژانس بین المللی انرژی اتمی با ایران به روابط متعارف
- عبور از موانعی که دشمن بر سر راه پیشرفت کشور ایجاد کرده است
- مقابله با فضاسازی و دروغپردازی دشمن در افکار عمومی علیه ایران
- به دست گرفتن ابتکارعمل در سیاست خارجی و مبادلات بین المللی (سایت رهبری ۹۳/۶/۲۸)
هم چنین تصریح فرمودید که «جمهوری اسلامی درباره مذاکرات در موضوعات خاص که مصلحت بداند با شیطان برای دفع شر او و برای حل مشکل مذاکره میکند.» (جراید ۹۲/۱۰/۱۹) لطفا بفرمایید چه اتفاقی افتاده است که ناگهان و برخلاف استدلالهای منطقی و راهگشای فوق، مذاکرات را در تمام مسائل جز هستهای ممنوع کرده و غیرمستقیم بر حرف اوباما صحه میگذارید که تحریمها ایران را پای میز مذاکره کشاند؟ افزون بر این جنابعالی بهتر از من میدانید که تحقق نظریاتتان در اجرای برجام مستلزم تداوم مذاکرات با کاخ سفید است. حال اگر نفس مذاکره با آمریکا نفوذآور باشد دستور جلسه چه تفاوتی در ماهیت آن ایجاد میکند؟ چنانچه بفرمایید موضوع با موضوع فرق میکند پس منع کردن مذاکرات به طور مطلق چه توجیهی دارد؟ منطق حکم میکند در مورد هر موضوعی جداگانه تصمیم بگیریم و مانند روسیه و چین رفتار کنیم که در عین داشتن اختلافات بعضا عمیق با آمریکا اهداف خود را مستقل از آن پیش میبرند و هر وقت ضرورت ببینند به گفتگو با واشنگتن مینشینند. دوستان جمهوری اسلامی نیز به همین سبک عمل میکنند نه فقط دولت عراق و حماس بلکه سوریه و حزب الله لبنان نیز مذاکره با آمریکا را به طور مطلق نفی نمیکنند. حتی مرجعیت شیعه در عراق نیز نمایندگان آمریکا را عنداللزوم به حضور میپذیرد.
جناب آقای خامنهای
متأسفم که به استحضار برسانم این گزاره که مذاکره در مورد موضوعات مورد علاقه طرفین راه نفوذ اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و امنیتی آمریکا را در ایران باز میکند، در درجه نخست اعلام شکست جمهوری اسلامی است که در عمر ۳۷ ساله خود نتوانسته است چند دیپلمات کاردان و وطن دوست را تربیت کند تا هنگام نشست و برخاست با همتایان خود راه بر نفوذ آمریکاییان در ایران نگشایند و مانع تحمیل منویاتشان به دولت و ملت ما نشوند. حساسیت منفی جنابعالی نسبت به مذاکرات تا آن حد که آن را در دوره اصلاحات بدتر از برقراری رابطه خواندید، اگر قبل از برجام توجیه پذیر نبود پس از آن آسیب زاست و افزون بر زیانهای ملی خود به مخالفان توافق هستهای بهانه میدهد که در محافل داخلی خود و البته در آینده نه چندان دور به گونهای علنی اعلام کنند که نظر واقعی جنابعالی درباره مذاکرات با ۱+۵ با وجود آن همه تأیید تیم مذاکره کننده منفی است و با اظهارنگرانی از بازشدن مسیر نفوذ آمریکاییها در تداوم مذاکرات بکوشند در راه اجرای برجام مانع بتراشند. حتما شنیدید که عدهای در مراسم سوگواری سالار شهیدان در بیت شما علیه رئیس مجلس شعار دادند «امان نامه برجام تلاش بیسرانجام» که معنایی کاملا دوپهلو دارد و انسان را نگران میکند. چه خوب است که جنابعالی با اتخاذ موضعی شفاف جلوی این تحریکات و تحرکات را بگیرید پیش از آنکه دیر شود.
مقام محترم رهبری
در سخنرانی مهرماه اعلام کردید که جمهوری اسلامی با تمام کشورها حتی دشمنان خود مذاکره به معنای بده بستان میکند. در عین حال فرمودید معصومین با دشمنان خود مذاکره به مفهوم امروزی خود نمیکردند بلکه به آنها نهیب میزدند یا به خداترسی نصیحتشان میکردند و بر آن اساس، ممنوعیت مذاکره با آمریکا را توجیه کردید. اما توضیح ندادید که اگر بده بستان با دشمن ناپسند است چرا جمهوری اسلامی انجام میدهد و اگر مجاز است چرا ساحت پیشوایان دین را از آن مبرا میخوانید؟ از شما میپرسم آیا پیمان پیامبر اکرم (ص) با مشرکان مکه (صلح حدیبیه) یا عهدنامه امام حسن (ع) با معاویه مصداق بارز مذاکره با دشمن نیست؟ آیا واگذاری خلافت به بنی امیه نهیب زدن به دشمن است یا نصیحت کردن او. خوانش نادرست تاریخ صدراسلام به نظریه بدیع صداوسیما منجر شد که اعلام کرد: «دیپلماسی عاشورایی انذار است نه مذاکره» (۲۰: ۳۰ سوم آبان ماه) اهمیت تئوریک این کشف تاریخی «دیپلماسی بدون مذاکره» به قدری زیاد است که به زودی در کنار مدل برجام در دانشگاههای معتبر جهان تدریس و از آقای جلیلی به عنوان مبدع آن تجلیل خواهد شد. چه اشکال دارد در دنیایی که ویتنامیهای قهرمان «جنگ با مذاکره» صورت دادهاند، ما هم عرضه کننده «دیپلماسی بدون مذاکره باشیم»
جناب آقای خامنهای
یک ماه قبل از توافق وین فرمودید که مذاکره درباره سایر موضوعات با آمریکا به عملکرد آن دولت در اجرای برجام بستگی دارد. چرا این موضع هوشمندانه را تغییر دادید و به استدلال سترون پیشین بازگشتید؟ اگر واقعا تجربه دکتر ظریف و همکارانش را مثبت و موفق ارزیابی میکنید چرا به جای تعمیم الگوی برجام آن را عقیم میکنید؟ اساسا چرا باید آمریکا را آنقدر قوی و ایران را این میزان ضعیف ببینیم که تصور کنیم عملکرد تهران بر واشنگتن تأثیر نخواهد داشت؟ و بگوییم ما هر کار بکنیم آنها روش خود را دنبال خواهند کرد. ایالات متحده پرقدرت هست اما خدا نیست که هرآنچه اراده کند تحقق یابد. ایران نیز آنقدر ناتوان نیست که هر بلایی خواستند سرش بیاورند. برعکس مذاکره اگر با حساب و کتاب انجام شود، میتواند با تثبیت جمهوری اسلامی و حقوق ملت تحریمها را لغو کند، سایه شوم جنگ را از آسمان ایران دور سازد، ایرانستیزی را کاهش دهد و نتانیاهو را به عزا نشاند.
در نقطه مقابل اگر به جای دوگانه روحانی – ظریف، آقایان احمدینژاد – جلیلی هم چنان بر سرکار بودند، چه مذاکره میکردیم و چه نمیکردیم از ثبات و آرامش کنونی بیبهره بودیم. بیکفایتی، تک صدایی، فساد و تحریمها بیداد میکرد و بابک زنجانی هم چنان مشغول دور زدن تحریمها میبود. از شما میپرسم مگر آمریکا خواهان تغییر رژیم کمونیستی چین نبوده است؟ آیا چینیها از این واقعیت عدم مذاکره را نتیجه گرفتند یا با عادی سازی روابط خود با غرب و شرق سامان دادن اقتصاد خود همت گماشتند تا آنجا که دومین اقتصاد برتر جهان شدند و تنها در یک مرحله بیش از ۳۰۰ میلیون هم وطن خود را از زیر خط فقر خارج ساختند و جهان را به بازار کالاهای صادراتی خویش تبدیل کردند. حال بفرمایید برقراری روابط دو کشور که یک بازی دو سر برد بود، بیشتر به سود چین شد یا آمریکا؟
جمهوری اسلامی نیز میتواند و باید در دنیای متحول کنونی هر دو نوع توازن عدمی و ایجابی را برقرار کند. موازنه منفی برای اینکه به منظور نفی سلطه یک قدرت به زیر پرچم دیگری نرود و به هیچکدام اجازه دخالت در امور داخلی خود یا امتیازی ظالمانه ندهد. موازنه مثبت نیز برای بهره بردن کامل از مزیتهای ملی و بین المللی و برطرف کردن احتیاجات خویش با کمترین بها و بالاترین کیفیت. حق با شماست که مذاکره با آمریکا حلال همه مشکلات کشور نیست که اگر بود دولتهای متحد واشنگتن نمیبایست از معضلات مهمی رنج میبردند اما و هزار اما که تنها راه حفظ استقلال میهن و یک پارچگی سرزمینی، قهر با آمریکا نیست که اگر بود، دول مستقل دنیا یکی پس از دیگری رابطه خود را با آن کشور قطع میکردند. بر این اساس است که مذاکره به هر قیمت را به همان اندازه اشتباه میدانم که نفی مطلق مذاکره را.
رهبر محترم
جنابعالی میتوانید برای سد کردن راه نفوذ سیاسی و فرهنگی دشمن دست منصوبانتان را باز بگذارید تا قوه قضائیه به ایجاد محدودیتهای باز هم بیشتر در عرصههای گوناگون به ویژه در فضای مجازی بیندیشد. اطلاعات سپاه فعالان مطبوعاتی را با عناوین پرطمطراق اما تهی و نادرست به بند کشد و آنان را برای اعتراف گیری روانه سلولهای انفرادی دو الف سازد. شورای نگهبان با مهندسی انتخابات به قلع و قمع داوطلبان اصلاح طلب و مستقل بپردازد و صدا و سیما هم چنان به تخریب برجام و سیاست خارجی دولت ادامه دهد. شما حتی میتوانید هم چون گذشته با متهم کردن منتقدان نظریات خود به ساده لوحی و حماقت یا به بزدلی و خیانت مانع طرح نظریاتشان در تریبونهای مجاز شوید. اما آیا ۲۵ سال مبارزه با آزادی به اسم مقابله با تهاجم فرهنگی چه نتیجهای داشت جز شکستن کمر مطبوعات کشور و تقویت رسانههای فارسی زبان بیگانه. جز تجاوز به حقوق اصحاب فرهنگ و هنر و قلم و ریختن آبروی کشور، جز رواج قانون ستیزی و برنامه گریزی، جز کاهش شدید نرخ مطالعه و افزایش بیسابقه فساد، جز شرمنده کردن مبارزان زمان شاه و گشودن دهان مقام امنیتی ساواک علیه انقلابیون.
به علاوه آیا بگیر و ببندهای ۲۵ ساله توانست ملت را از پی گیری مطالبات به حق خویش منصرف سازد یا اصلاح طلبان را بیاعتبار کند یا بر محبوبیت اصول گراها و نهادهای انتصابی بیفزاید. آیا شکست حکومت یک دست اصول گرا در حل مشکلات میهن و مردم و ترویج ارزشهای اسلامی کافی نبوده است که کسانی باز هم درصدد برآمدهاند با همان روشهای آزمون شده و ناکام البته این بار به نام مقابله با نفوذ سیاسی و فرهنگی دشمن به مصاف حقوق و آزادیهای اساسی ایرانیان بیایند؟
میدانید که رژیم کمونیستی شوروی که استاد پرونده سازی، اعتراف گیری، مهندسی انتخابات و حکومت تک صدا بود، چند دهه زودتر از امپریالیسم آمریکا فروپاشید با اینکه در رفع نیازهای اولیه مردمش تاحدود زیادی موفق بود و دومین قدرت سیاسی – نظامی و هستهای دنیا به شمار میرفت. هم چنین مستحضرید که امروز اعتراض به فضای بسته اختصاص به اصلاح طلبان ندارد. بسیاری از اصول گرایان نیز به این قافله پیوستهاند تا آنجا که آقای ابوترابی اعتراف میکند اگر فضای کنونی نقد هستهای در دولت قبل نیز وجود میداشت، ایران تحریم نمیشد. آقای علی لاریجانی از برخی اشتباهات در ایران در تحمیل تحریمها سخن میگوید. آقای علی مطهری فسادهای بیسابقه در دولت احمدینژاد را نتیجه نبود آزادی مطبوعات در آن زمان میخواند و آقای توکلی از سیستمی شدن فساد از جمله به دلیل بستن دهان مطبوعات مینالد. امروز همه سیاست ورزان ایرانی منهای سیمان کاران جبهه پایداری، رفع معضلات ملی به ویژه مبارزه با فساد را با بند و بست و ایجاد فضای بسته ناممکن میخوانند. حقیقت آن است که انسداد سیاسی و تک صدایی در تحلیل نهایی به رذایل آدمیان هم در حکومت و هم در جامعه پروبال میدهد و هر چه شدیدتر شود فضایل را در تنگنای بیشتری قرار میدهد. البته حساب استثناءها جداست.
جناب آقای خامنهای
جنابعالی به درستی بر حقوق و آزادی منتقدان در نقد و حتی نفی مذاکرات هستهای تأکید فرمودید تا حدی که هر که منتقدتر، مقربتر میشد حتی اگر برجام را جام زهر میخواند. اما در باب ممنوعیت مذاکره با آمریکا در سایر موضوعات چنان به منتقدان خود میتازید که عملا هیچ صاحب نظری و هیچ نشریه و سایت مجازی یا از ترس بازداشت و توقیف شدن و یا بنا به مصالح دیگر به نقد علنی این موضع شما نمیپردازد. در اینجا هر که منتقدتر است جام بلا بیشترش میدهند. باید به این روش یک بام و دوهوا پایان دهید که در نقد برجام ایران از لحاظ آزادیهای سیاسی سوئیس شود اما در نقد ممنوعیت مطلق مذاکره با آمریکا تاحد عربستان سعودی سقوط کند.
از جنابعالی انتظار میرود که خود امکان بحث آزاد و امن را درباره مذاکره و حتی رابطه با آمریکا فراهم آورید تا ابعاد مثبت و منفی مسئله به طور کامل روشن شود و ملت ما فرصتهای دیگری را از دست ندهد یا هزینههای غیرضرور جدیدی را متحمل نشود. هرگز فراموش نکنید که این ملت با آزادی انقلاب کرده رژیم شاهنشاهی را سرنگون کرد، با آزادی به جمهوری اسلامی رأی داد، با آزادی در جنگ شرکت کرد و از استقلال، تمامیت ارضی و عزت و شرف خود پاسداری نمود و اینک با آزادی به حمایت از برجام برخاسته است. شما رهبر چنین ملت مستقل و آزادی باشید. حکومت بر کشوری مستقل اما با مردمی دربند استبداد مانند کره شمالی نه احترام و اعتبار دارد و نه آینده. این رژیمها بازمانده دورانی مردهاند و خود در شرف نیستی.
من شما را دعا میکنم تا پاسدار استقلال میهن تؤام با حقوق و آزادیهای شهروندانش باشید و با اجرای کامل قانون اساسی راه را برای تحقق عدالت و شعار «ایران برای همه ایرانیان» هموار سازید.
بااحترام
سید مصطفی تاجزاده
بند انفرادی اوین – ۱۸ آبان ماه ۱۳۹۴
منبع: کلمه
سید مصطفی تاجزاده
منبع: کلمه