مقاومت و اعتراض / آزاده دواچی
در طول سالهای گذشته مقاومت مادران در برابر به حاشیه رانده شدن منجر به تلاش برای حضور آنان در جنبش های اجتماعی و باز تعریف دوباره نقش مادری در کنار فعالیت های اجتماعی و سیاسی شده است. با اینکه سیستم سنتی و نیروهای محافظه کار و همچنین قوانین به نوعی نقش مادری را که صرفا در فرزندآوری خلاصه می شود، بر زنان تحمیل کرده است، اما از آن سو حضور مادران در جنبش های اعتراضی نوعی مقاومت در برابر تقویت این نقش های سنتی محسوب می شود. نمونه ی بارز چنین مقاومتی از سوی مادران را می توان در فعالیت مادرانی دید که فرزندانشان را در مبارزات سیاسی از دست داده اند و نهایتا به چالش با سیاست های تحمیل شده پرداخته اند.
اعتراضات مادران در سالهای گذشته شکل منجسم تر و گسترده تری به خود گرفته است به طوری که امروز در هنگام زندانی شدن فرزندان، بسیاری از مادران از طریق فضای مجازی و فضاهای خبری موفق شده اند تا صدای اعتراض خود را به گوش افکار عمومی برسانند. بر کسی پوشیده نیست که در تمامی این موارد، حرکت و اعتراض مادران نه از یک فرم کلیشه ای، بلکه از پیدایش یک الگوی ساختاری جدید تبعیت کرده است. فضای رسانه و مدیا در این میان نقش گسترده تری برعهده داشت به خصوص که حرکت های اعتراضی مادران را پررنگ تر از گذشته منعکس می کند.
متاسفانه آنچه که در این مورد همیشه نادیده گرفته شده، از یک سو فرو کاستن حضور مادران و عدم تاکید بر مادر بودن از سوی برخی از فعالان سیاسی و مدنی است و از سوی دیگر سوء استفاده ی قدرت از مادر بودن زنان برای به حاشیه راندن مادران از بطن جنبش های اجتماعی است. تضاد میان نقش پررنگ مادران به صورت سنت از سوی نهادهای حاکم از یک طرف و از طرف دیگر عدم تاکید و جدی گرفتن آن از سوی فعالان مدنی چالش جدی برای مادران فعال در عرصه های اجتماعی ایجاد کرده است.
در چند هفته ی گذشته که فعالان مدنی برای آزادی نرگس محمدی تلاش کرده اند، از یک سو عده ای با پررنگ کردن نقش او به عنوان مادر مخالفت ورزیده اند و از سوی دیگر نهادهای امنیتی و قضایی با تحت فشار قرار دادن نرگس محمدی و کودکان او به نوعی سعی در عقب راندن او و زنانی چون او داشته اند. اینکه برخی هویت فعالان زن را جدا از مادر بودن آنان فرض می کنند و تاکید بر زن بودن، جدا از مادر بودن شان دارند، احتمالا این مسئله را در نظر نمی گیرند که الگوهایی که مادران در مبارزات مدنی ارائه می دهند می تواند به شکل کارسازی به الگوهای تاثیرگذارتر و مهم تری در جامعه تبدیل شود. در این میان آن چیزی که اهمیت بسزایی دارد ولی متاسفانه فراموش شده، حضور زنانی چون نرگس محمدی برای شرکت در جنبش های اجتماعی و فعالیت و مقاومت در کنار مادر بودن است. نرگس محمدی که در چند هفته ی گذشته بازداشت شده است در طول سالهای گذشته با وجود فشارهای دستگاه امنیتی بر خود و خانواده اش هم چنان در صحنه ی مبارزات اجتماعی و برابری خواهانه ایران فعال بوده است. نرگس محمدی را نه مادر بودن خانه نشین کرده و نه مجبور به ترک فعالیت کرده است. نرگس محمدی در این میان تنها نبوده است. گوهر عشقی مادر ستار بهشتی نیز نقش متفاوتی را در این میان داشته است. مادر بودن گوهر عشقی بوده است که او را از فضای سنتی درون خانه، از یک زن عادی به زنی شجاع و بی باک و فعال تبدیل کرده است. گوهر عشقی بارها گفته است که فعال سیاسی نیست و تنها مادر است و همین مادر بودن اوست که صدای اعتراضی اش را بلندتر کرده است. گوهر عشقی از یک زن عادی به زنی مبارز تبدیل شده آن هم برای خونخواهی فرزندنش، او دیگر یک مادر عادی نیست، مادر بودن او حال تبدیل به الگویی برای یک حرکت اعتراضی و سمبلی برای مبارزه مدنی شده و سبب شده که گوهر عشقی را به نمادی حقیقی تبدیل کند. دادخواهی مادر برای فرزند، گرچه یک فلسفه ی تاریخی است، اما حرکت و حضور او در کنار تمام کسانی که برای گرفتن حق آزادی تلاش می کنند نمونه ی دیگری از تغییر شکل در کلیشه های رایج مادرانگی است .
آن چیزی که در این میان اهمیت دارد عدم نادیده گرفتن مادر بودن در این مبارزات است چرا که به عنوان انگیزه و عاملی تاثیرگذار برای کسانی چون گوهر عشقی بوده است. او که از هیچ چیز نمی هراسد و فریاد می زند و تنها حقش را می خواهد. همین الگوی مبارزه ی او و حرکت اش از یک مادر عادی به یک مادر مبارز، حال به هر نحوی که می خواهد باشد، یک الگوی مقاومتی است که در جامعه شکل می گیرد. گاهی که مادر بودن کسانی مثل گوهر عشقی توسط برخی از فعالان حقوق مدنی حربه ای برای به حاشیه راندن او می شود باید این نکته را متذکر شد که همین انگیزه خودش نوعی شکل گیری فرم جدیدی از مبارزه است. الگویی که به دلیل همین مادر بودن و عشق به فرزندش ناشی می شود و سبب می شود که او از هیچ صدایی نهراسد و و تا می تواند صدایش را بلند تر کند.
حضور کسانی مثل نرگس محمدی و گوهر عشقی در بطن مبارزات مدنی ایران، هر چه قدر هم که بخواهند نقش مادری را کم رنگ کنند، حضوری تاریخی است. چرا که از یک سو این دو به عنوان مادر در برابر کلیشه های رایج علیه زنان ایستاده اند و از سوی دیگر نقش مادر شدن را دگرگونه کرده اند و به نوعی در شکل و ساختار فعالیتهای مدنی تغییر ایجاد کرده اند. این حضور موجب تقویت و تشویق مادران به شرکت در فعالیت های اجتماعی می شود و موضع آن ها را از مادری ساکت و تودار، به مادری بی باک و با صدایی بلند و رسا تبدیل می کند. هر چند که متاسفانه همین مادر بودن برای نهادهای امنیتی به عنوان حربه ای برای فشار به این زنان به کار گرفته می شود، حربه ای که خوشبختانه تاکنون تاثیرگذار هم نبوده است و نتوانسته است نقش فعال زنان را در عرصه های اجتماعی کمرنگ کند، اما در عین حال بر کسی پوشیده نیست که این شکل از مبارزه بیشتر و عمیق تر می تواند در بطن جامعه ای چون ایران رخنه کند و بر زندگی سایر زنان و مادران در دراز مدت تاثیر گذارد.
مدرسه فمینیستی
مدرسه فمینیستی