به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



دوشنبه، خرداد ۱۱، ۱۳۹۴

گزارش چهارمین سالگرد درگذشت عزت و هاله

سحابی‌های خانه شماره ١٠ 
حیاط بوی تازگی و گل می‌دهد؛ عطر یاس و دستان مهربانی که دیرگاهی است به خاک سپرده شده؛ چهارسال قبل در چنین روزی از خردادماه. حیاط بوی طراوت می‌دهد؛ انگار صاحبخانه همین چندساعت پیش است که برای استقبال از میهمانان، به برگ‌ها، درختان و گل‌ها روح طراوت و به هوا سهمی از لطافت پاشیده است. وسط حیاط خانه که می‌ایستی، پنداری ذخایر رنگارنگ طبیعت و زندگی را به رخ می‌کشد اینجا. اما صاحبخانه خود بیمار است و خستگی‌های روزگار پیری را قسمت می‌کند با اطرافیان خود. مرد و تنها دخترش، چهارسال است که رفته‌اند. در صندلی فلزی خود را پنهان کرده و با لبخندی محو بر صورت رنگ‌پریده، خوشامد می‌گوید به میهمان‌های عزت و هاله. باز هم مراسم سالگرد و باز هم حضور مردم در خانه «زرین‌دخت عطایی»، خواهرزاده مهندس مهدی بازرگان و همسر عزت‌الله سحابی. همیشه این‌گونه بود اینجا و زری‌خانم هرگز خانه را خالی ندیده از رفت‌وآمد. خانه پدرش، همسرش، پدرشوهر و دایی‎اش همیشه گذرگاه دوستان و علاقه‌مندان بوده. صاحبخانه آرام در جای خود نشسته و به صورت میهمانان نگاه می‌کند. گویی زندگی تو را با هزاران رشته به مردم پیوند می‌دهد اینجا؛ مردم دست و بازو و چشم و زبان تو می‌شوند. دست آنان پیکر‌تراش و چهره‌ساز توست و باز مردم فراموش نمی‌کنند یاد انسان‌های بزرگ را از یادشان... صدای ملایم نسیم از لابه‌لای درخت‌ها به‌گوش می‌رسد. خورشید دامن خود را جمع کرده و هوای روح‌بخشی بر روح میهمانان جاری است. صندلی‌های فلزی که دور حیاط چیده شده، کمتر جای خالی‌ای را به تازه‌‌وارد نشان می‌دهند. میهمانان رسیده‌اند؛ ابراهیم یزدی، حسین ‌انصاری‌راد، غلامعباس توسلی، حسین ‌شاه‌حسینی، محمد توسلی، لطف‌الله میثمی، احسان شریعتی، محمد ملکی، هاشم صباغیان، محمدمهدی جعفری، هادی خانیکی، فرشاد مؤمنی، فاطمه راکعی، مینو مرتاضی، فیروزه صابر، حبیب‌الله پیمان، اعظم طالقانی و دیگران. ساعت شش بعدازظهر؛ لواسان: «مراسم سالگرد عزت‌الله و هاله سحابی».

و  اما ٤سال بعد

به در نیم‌طاق خانه شماره ١٠ که می‌رسی، اهل خانه به استقبال می‌آیند با صمیمیت. کوچه آرام است و هیچ نشانی از میهمانی بزرگ در آن دیده نمی‌شود. نه‌عکسی، نه اعلامیه‌ای؛ هیچ نشانی از صاحبخانه بر در نیست. تنها صدای رنگ‌پریده‌ای که از دم در به گوش می‌رسد، نشان می‌دهد مراسم سر ساعت شروع شده: «... سفرت خوش ای‌دوست، هجرتت باد گوارای وجود، گرچه رفتی اما، عشق میراث تو شد، یادگاری که در این گنبد دوار بماند...». تنها جایی که عکس هاله و عزت‌الله در آن دیده می‌شود، حیاط خانه است. عکسی از دورانی نه‌چندان‌دور در قابی فلزی روی میزی کوچک که با ترمه پوشانده شده، با لبخندی عمیق، خیره به میهمانان نگاه می‌کند و چند شمع روشن در مقابل قاب عکس. مراسم چند دقیقه‌ای است که شروع شده با تلاوت آیاتی از قرآن کریم. چهارمین مراسم برای درگذشت کسی از نسلی دیگر، نسلی که شاید تکرار آن میسر نباشد. نسل ایران‌دوست‌ها، نسل مردان باتحمل و صبور، نسل آدم‌های آب‌خورده از سرچشمه شک و وضوگرفته از برکه یقین، نسل باورکنندگان عدالت و خیر. نسلی که خیلی از آنها امروز پیر شده‌اند؛ پیرمردان و پیرزنانی پر از اسرار تاریخ. مراسم با دو سخنران: فاطمه راکعی و فرشاد مؤمنی تا ساعت ٩ شب ادامه دارد. 

هاله؛ شبیه نسل خود بود

فاطمه راکعی، دبیرکل «زنان مسلمان نواندیش»، اولین سخنران مراسم سالگرد هاله سحابی است. «هاله هنر زندگی‌کردن را می‌دانست. زنی عالم، آگاه، ازخودگذشته، مؤمن و متعهد. با اعتقاد و باوری عظیم به معنویت، اخلاق، عشق و شوری زاید‌الوصف برای مردم، زنی صادق که دربرابر کج‌فهمی‌ها با تمام وجود می‌ایستاد». او دو هاله را از هم متمایز می‌کند: «هاله دختر، همسر و مادر» و «هاله فعال اجتماعی» که اولین‌بار در مجلس ششم شورای اسلامی او را از نزدیک می‌بیند. از قول همسر هاله، دکتر تقی شامخی او را «شخصیتی جامع‌الاطراف» می‌نامد که در روزهای سخت و آرام زندگی، رفتارش خصلتی انبیائی دارد. او تشنه خدمت به جامعه بود و در عمل سیاسی آزادی‌خواه و منصف. راکعی اشاره می‌کند: «هاله از بطن یک زندگی دینی، معنوی و اخلاقی، علمی و تعقلی، برخاسته که آگاه به مسائل جامعه خود و جامعه بین‌المللی است که می‌تواند رهنمود راه زنان امروز باشند تا به جامعه خدمت کنند؛ خدمتی خستگی‌ناپذیر». سپس ادامه می‌دهد من اینجا آمده‌ام تا درباره هاله یاد بگیرم تا سخن بگویم. او از زبان سوسن شریعتی دوست دیگر هاله بیان می‌کند «هاله شبیه نسل خود بود؛ امیدوار به تغییر، معترض، ایده‌آلیست، قادر به وفاداری و نادیده‌گرفتن من به نفع ما. بنابر همین خصوصیات هاله در همه تجربه‌های اجتماعی و سیاسی از جوانی، از دهه ٥٠ تا زمان حیاتش شرکت داشت: دانشجوی معترض اخراجی دانشگاه در روزهای پایانی سلطنت پهلوی، فعال دانشجویی در پاریس پیش از انقلاب، فعال در پشــت جبهه جنگ و منتقد... با این همه در هیچ‌یک از دوره‌های پرتلاطم زندگی‌اش دست از شبیه‌خودماندن برنداشـت؛ از آغاز تا میان‌سالیِ عمر کوتاهش». راکعی، هاله را زنی معتقد به اخلاق و خدمت به انسان می‌داند. او صحبت‌های خود را با شعر «آیینه‌بانو» به پایان می‌برد: 

با صد سلام و صد سلام آیینه‌بانو/ آیینه آیینه‌ها، آیینه‌بانو
 صاف و زلال و صیقلی مانند چشمه / بی‌کینه، بی‌رنگ و ریا، آیینه‌بانو... . 
آسیه: شبی خوابش را دیدم
مجری برنامه، فیروزه صابر از هاله به‌عنوان «یار مهربان و مادر صلح» یاد می‌کند و شعر او را که در سال ١٣٨٠ برای پدر سروده بود، می‌خواند و بعد آسیه، دختر هاله را دعوت می‌کند برای خواندن دلنوشته خود برای مادرش. «چهار سال از رفتن تو می‌گذرد. دراین چهار سال اتفاقات زیادی در زندگی من رخ داده که هم شیرین بود و هم تلخ؛ اتفاقاتی که در هر کدام می‌گفتم «جای هاله خالی». اتفاقاتی که اگر هاله بود ممکن بود پیش نیاید یا با احساسی متفاوت روی دهد. می‌گویند: خدا ‌گر ز حکمت ببندد دری / ز رحمت گشاید در دیگری. رفتن هاله برای همه ناراحت‌کننده بود مخصوصا برای من. ولی رفتن او باعث شد تجربیاتی را کسب کنم که اگر او بود شاید اتفاق نمی‌افتاد. در این مدت فهمیدم که چقدر به هاله وابسته بودم. وابستگی‌‌ای که او سعی می‌کرد قبل از رفتنش از آن کم کند تا به من ضربه‌ای وارد نشود... . بعد از رفتن هاله ترس‌هایی داشتم که هنوز ادامه دارد: ترس از یادبردن خاطراتش، ترس فراموش کردن صدای نازنینش و ترس فراموش‌کردن نگاه عمیقش. نگرانم که او را خوب نشناختمش. باز هم ترس بزرگ‌تری که روزی مجبور شوم آلبوم خاطراتم را ورق بزنم تا چیزهایی را که فراموش کرده‌ام به یاد آورم. نگرانم از اینکه صدا و نگاهش در ذهنم نقش نبندد. دوست دارم که هر وقت احساس دلتنگی کردم به‌راحتی صدا و حرف‌هایش در ذهنم طنین پیدا کند. شبی خوابش را دیدم که در کنار آبی نشسته بود. پرسیدم هاله! تکلیفم را روشن کن. می‌خواهی بری یا بمانی. جواب داد: نمی‌دانم اما انگار دوست دارم بمانم. بعد از این خواب دیگر پیشم نیامد. فکر می‌کردم که دیگر رفته... اما حالا بعد از این همه اتفاق‌های خوب، او را می‎‌بینم. او همین‌جاست؛ در کنار من، در میان جمعیت. به من نگاه می‌کند و من این نگاه را کاملا حس می‌کنم. با تمام این اتفاقات همیشه از خود خجالت می‌کشم که چرا خدا را شکرگزار نیستم. حال فرصت خوبی‌ است برای سپاس از خدا... خدا را شکر می‌کنم به خاطر نعمت‌های فراوانی که فقط گوشه‌ای از آن را شناخته‌ام. مطمئن هستم که هاله هیچ‌گاه من را تنها نگذاشته...». نامه آسیه که به پایان می‌رسد در میان کف‌زدن‌های میهمانان، قدبلند و موهای سفید تقی شامخی دیده می‌شود با نگاهی آمیخته به مهر پدری و نگرانی که انگار او هم مثل دخترش سخت نگران است. 
سحابی و دغدغه توسعه
سخنران بعدی، فرشاد مؤمنی، استاد اقتصاد دانشگاه علامه‌طباطبایی بود. اما قبل از صحبت‌های مؤمنی درباره «توسعه و اقتصاد ایران»، صابر یادی می‌کند از همه کسانی که در جمع حاضر نیستند ولی نامشان هست یا آنهایی که نامشان در خاطر کسی نیست و در خاطره‌هاست. بعد مؤمنی صحبت‌های خود را شروع می‌کند. او در روزهای اول فوت مهندس سحابی مقاله‌ای می‌نویسد با عنوان«دغدغه‌دار بزرگ توسعه ملی». مؤمنی، توسعه ایران را دغدغه بزرگ سحابی می‌داند که امروز هم به دلیل شرایط اقتصادی ایران باید این دغدغه را مهم دانست. فرشاد مؤمنی می‌گوید: «اقتصاد ایران در وضعیت خطیری است و در وضعیت خطیر باید به بنیادها برگشت. این بازگشت برای ایران اهمیت دارد، چون آمیزه‌ای از دانش ناکافی و منافع غیرهم‌راستا با منافع توسعه ملی در یکی از دوره‌های مهم اقتصاد ایران، کسالت‌بارترین دوره را رقم زده است. گزارش‌ها و آمار رسمی نشان می‌دهد که از سال ١٣٨٤ تا امروز از محل صادرات نفت، گاز و فراورده غیرنفتی چیزی بالغ بر هزار میلیارد دلار در این اقتصاد تزریق شده اما اثر عملیاتی آن این است که تعداد جمعیت شاغل در ایران بلاتغییر باقی مانده است. براساس گزارش‌های رسمی، ایران ٦٠ رتبه به لحاظ فساد در اقتصاد و ٤٧ رتبه در کیفیت محیط زیست سقوط کرده و جمعیت فقیر ایران ٤,٥ برابر افزایش یافته است و شاخص فلاکت در ماه‌های پایانی دولت قبلی دو برابر این شاخص در ابتدای شروع به کارش بوده است... این یکی از حادثه‌های بزرگ تاریخ اقتصاد ایران است. ما نیاز داریم به روش علمی درباره توسعه ملی صحبت کنیم تا این حوادث تکرار نشود. ساختار رانتی به نقش افراد اشاره می‌کند درحالی‌که باید علاوه بر افراد به بنیان‌های ساختاری توجه کرد که اجازه چنین رفتاری را می‌دهد. اقتصاد رانتی با پارادوکس بزرگی روبه‌روست که به صورت نظام‌وار فرایند تصمیم‌گیری و تخصیص منابع را به سمت کوته‌نگری می‌برد. این اقتصاد با بحران تقاضای مؤثر روبه‌روست». بعد مؤمنی به عملکرد اقتصادی دولت یازدهم انتقاد می‌کند: «شما نگفتید که می‌خواهید عملکرد دولت قبلی را ادامه بدهید اما با شیب ملایم. جمع‌آوری آرا از طریق انتقادهای رادیکال به عملکرد دولت قبلی و عمل‌کردن به ‌همان شیوه نقض عهد است». مؤمنی به حاضران یادآور شد: «عزت در مواجهه با توسعه‌ به «نگاه به درون» تأکید داشت. البته این نگاه، به ‌منزله نگاهی توطئه‌ای نیست اما فقط کشورهایی توانسته‌اند از سرمایه خارجی درست استفاده کنند که تمرین درستی در استفاده از سرمایه انسانی و مادی خود داشته‌اند».
وقت دعا و نیایش است. میهمان‌ها می‌ایستند برای قرائت سوره توحید و بعد کلیپی کوتاه از زندگی مهندس عزت‌الله و هاله سحابی. خستگی صاحبخانه مجال صحبت نمی‌دهد. او سخت خسته است و تاریکی فرا می‌رسد. میهمانان به سمت کوچه سرازیر می‌شوند و به درون کوچه پناه می‌برند. صاحبخانه روی ایوان خانه در حیاط نشسته و با میهمانان خداحافظی می‌کند. شمع‌های مقابل عکس، به اشک آخر نشسته است؛ در خانه 
شماره ١٠. 
شرق، لیلا ابراهیمیان