به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



جمعه، آبان ۱۳، ۱۴۰۱

لوموند: نظام اسلامی ایران از درون پوسیده و فروپاشی آن دور نیست

همۀ جوانان کمتر از سی سال با محاسبۀ همۀ خطرات در خیابان‌ها حضور می یابند  

lumond_banner.jpg

روزنامۀ لوموند در شمارۀ امروز خود، پنجشنبه سوم اکتبر، مطلبی به چاپ رسانده است تحت عنوان "خیزش مردم ایران به روایت نویسندگان" که در اصل اظهارات برخی نویسندگان، روشنفکران، شاعران و ناشران در داخل و خارج از ایران دربارۀ خیزش ملی مردم این کشور علیه نظام اسلامی است.

در این اظهارات شورا مکارامی، انسان شناس و عضو مرکز ملی تحقیقات علمی فرانسه حکومت جمهوری اسلامی ایران را به "حکومت مُردگان و زامبی‌ها" تشبیه کرده و سپیده فارسی، سینماگر و وبلاگنویس، از نسل جوانانی که در خیابان های امروز ایران اعتراض می کنند به عنوان نسلی بیدار و مبتکر و مهارناپذیر از سوی نظام اسلامی یاد نموده است. او گفته است که قدرت این جوانان از خشمی می‌جوشد که طی یک قرن زنان ایران نسل به نسل به آنان منتقل کرده‌اند. نسل جوان کنونی به گفتۀ سپیده فارسی هر آنچه که در حریم خصوصی انجام می‌داده و می گفته اکنون در حوزه عمومی، در ملاء عام و در خیابان می‌گوید و انجام می دهد. این نسل که هیچ حافظۀ مستقیمی درباره سقوط سلطنت در ایران ندارد نه با جسمی که بر آن تحمیل شده، که با جسمی که می خواهد باشد و با انگاره‌های خاص خود در خیابان‌ها و حوزه عمومی ظاهر می‌شود. عمل انقلابی این نسل تجسم بخشیدن به همین انگاره‌ها است.

امیر احمدی آرین، نویسندۀ ایرانی در تکمیل همین سخن گفته است که انقلاب در روح و روان و انگاره‌های عمومی جوانان روی داده و به مرحله‌ای تازه رسیده است.

آرمین مولوی، شاعر و ناشر در تهران که از نام مستعار استفاده کرده به لوموند گفته است : "در قیاس با اعتراض های پیشین به ویژه "جنبش سبز"، این بار با طغیانی سراسری در تمام شهرهای ایران روبرو هستیم که نام برخی شان را من هرگز نشنیده بودم." به گفتۀ او "از این پس ستون فقرات نظام اسلامی به لرزه افتاده است و نظام اسلامی "قدرتی" از درون پوسیده و فرسوده و متکی بر بیماران سرمست از خشونت است."

👈مطالب بیشتر در سایت رادیو بین المللی فرانسه

به گفتۀ آرمین مولوی، در مقابل این نظام پوسیده و فرسوده علاوه بر زنان و دانشجویان، کارگران و کشاورزان، همۀ طبقات اجتماعی و برای اولین بار حتی همۀ اقوام ایرانی از کرد و بلوچ تا آذری و عرب و گیلک با یکدیگر متحد شده‌اند و با مشت های گره کرده در کنار یکدیگر و در دسته‌های کوچک علیه نظام اسلامی می رزمند. آرمین مولوی سپس افزوده است که اصلاح در این نظام ناممکن است و بسیاری از زنان در تمام شهرها حجاب از سربرداشته‌اند.

او در جای دیگری از سخنان خود افزوده است که در مقابل تظاهرات های کثیر و متحرک - به جای اعتراض های مرکزی و گسترده - نیروی سرکوب رژیم اسلامی مستأصل شده است و "توحش آن تنها جمعیت معترضان را تحریک می‌کند." به گفتۀ آرمین مولوی، دیگر هیچکس در ایران حاضر به عقب‌نشینی نیست و در مقابل یورش سرکوبگران، تظاهرکنندگان مسیر و مکان اعتراض خود را تغییر می دهند و آتش اعتراض را در مکانی دیگر برمی افروزند."

شاعر مقیم تهران افزوده است : "همۀ جوانان کمتر از سی سال با محاسبۀ همۀ خطرات در خیابان‌ها حضور می یابند : اقتصاد کشور مُرده است. در ده سال آینده بخش‌های گسترده‌ای از ایران در نتیجۀ بحران آب در مناطق شرق و جنوب-شرق کشور غیرقابل زیست خواهند بود. در شهرهای کوچک به غیر از اینترنت تقریباً دیگر هیچ امکان تماسی با جهان بیرون باقی نمانده و افزوده شدن ممنوعیت های بی شمار، همین زندگی سخت را به شکنجه تبدیل کرده‌ است. جوانان امروز ایران خوب می‌دانند که دیگر جوانان در اقصی نقاط جهان چگونه زندگی می‌کنند."

لیلی نظامی، شاعر و وبلاگنویس نیز به روزنامۀ لوموند گفته است : در ایرانی ویران شده مردم توانسته‌اند با همدلی به تفاهم و اتحاد با یکدیگر برسند. او گفته است که اکثریت بزرگ زنان ایران به این نتیجه رسیده اند که ستم و سرکوب نظام اسلامی علیه آنان عامدانه و طرحریزی شده است و نظام مستقر تحقیری قانونی علیه زنان است. از این پس، به گفتۀ لیلی نظامی، مردان در خیابان‌ها به روی زنان بدون حجاب که چهرۀ شهرها را تغییر داده اند لبخند می زنند و همگان نگران حال یکدیگرند.

جواد جواهری، نویسندۀ ایرانی در پاریس، به لوموند گفته است که جوانان عاصی در خیابان‌های ایران دیگر حقیقتاً هیچ ایدئولوژی ندارند و هیچ مرجع مذهبی را به رسمیت نمی‌شنساند. آنان همۀ موانع تاریخی، مذهبی و اجتماعی را پشت سر نهاده‌اند. مرگ فجیع یک دختر جوان کرد، مهسا امینی، انقلابی ملی را باعث شد و این تغییری عمیق است. کرد و بلوچ و عرب که دلایل تاریخی برای جدایی و استقلال داشتند اکنون ایرانی‌تر از هر زمان هستند.

به گفتۀ جواد جواهری، سال‌هاست که رژیم اسلامی ایران حقانیت سیاسی خود را از دست داده است، زیرا اصلاح طلبان این نظام حقیقتاً در پی اصلاح نبودند و این را مردم ایران به خوبی درک کردند. امروز تنفر عمومی از نظام اسلامی به اندازۀ تنفر از اصلاح اسلامی همین نظام است. قدرت مرکزی کاملاً حقانیت خود را در نظر مردم از دست داده است.

لیلی نظامی گفته است که جوانان از هم اکنون رؤیاهای خود را پس از سرنگونی نظام اسلامی با یکدیگر در میان می‌گذارند. آنان می‌گویند : "وقتی که ملاها از میان برداشته شدند به شمال و سواحل خزر خواهیم رفت. به شیراز خواهیم رفت و در تخت جمشید پایکوبی خواهیم کرد. بعد از آن یک دبیرستان آموزش تمام زبان‌های شرقی دایر خواهیم نمود. ادبیات آزاد و یک مدرسۀ رایگان سینما دایر خواهد شد. آگهی های تجاری به اشعار عمر خیام مزّین خواهند گشت و در تمام محلات مدارس آزاد رقص تأسیس خواهیم کرد."

لیلی نظامی می گوید که "مردم در ایران احساس می‌کنند که تحقق این رؤیاها دور نیست و هر کس از هم اکنون طرح و رؤیاهای خود را در سر دارد."به گفتۀ لیلی نظامی، همه می دانند که بازگشت به گذشته دیگر امکانپذیر نیست و به قول معروف "تنبان پادشاه (رهبر) افتاده است و بی آبرویی و بی اعتباری نظام اسلامی امید و حس خوشبختی را در وجودمان شعله‌ور می‌سازد. دیگر ما تنها نیستیم و همه می‌دانند که چیزی به پایان حیات حکومت اسلامی نمانده و دیر یا زود این نظام فروخواهد پاشید و فروپاشی آن بزرگترین خوشبختی زندگی ما خواهد بود. آنچه باید در هم شکسته شود، در هم شکسته خواهد شد."

آذر نفیسی، نویسندۀ مقیم آمریکا، نیز به لوموند گفته است : مردم ایران از این پس در پی دموکراسی هستند و خشونت اسلامی علیه آنان گویای ترس و شکنندگی این نظام است.