به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



جمعه، آبان ۲۰، ۱۳۹۰

اسرائيل به ايران حمله نخواهد کرد
"منو بگير!"
نگاه اوری آونری، نويسنده اسرائيلی به حمله احتمالی اسرائيل به ايران، ترجمه بهروز عارفی 
همه اين صحنه ی مدرسه را به ياد دارند: پسر کوچکی با بزرگتر از خودش دعوا می کرد. او به سر رفيقش داد می زند: «منو بگير، پيش از آن که دنده هايش را خرد کنم!»
از قرار معلوم، دولت ما در چنين راهی افتاده اند. او هر روز در همه تلويزيون ها، فرياد می زند که هر لحظه ممکن است راه بيافتد تا استخوان های ايران را خرد کند.
ايران به ساخت بمب اتمی نزديک می شود. و طبيعتا ما چنين اجازه ای نمی دهيم. لذا، ما بايد ان ها را با بمب تکه تکه بکنيم.
بنيامين ناتان ياهو در هر کدام از سخنرانی های بی شمارش، از جمله در سخنرانی افتتاحيه کنست [مجلس اسرائيل] اين مطلب را تکرا رمی کند. همچنين اهود باراک. هر مفسربا عزت نفسی در باره اين موضوع می نويسد. (البته مگر کسی مفسری ديده که عزت نفس نداشته باشد؟) رسانه ها اين صداها را تقويت کرده و بر خشم می افزايند.
«هآرتص» صفحه اول خود را به تصويرهای هفت وزير مهم (گروه هفت نفره امنيتی) با حروف درشت مزين کرده و می نويسد که سه نفر با حمله موافق و چهار نفر ديگر مخالف اند.
يک ضرب المثل آلمانی می گويد: «انقلابی که پيشاپيش خبرش را بدهند، سر نخواهد گرفت». در مورد جنگ هم، چنين است.
امور هسته ای هميشه مشمول سانسور جدی است. در واقع، خيلی خيلی جدی.
اما حالا، گويا سانسورچی به لطف آمده است. خوب، بگذاريد که اين باباها از جمله نخست وزير و وزير دفاع (رئيس کل سانسورچی ها) بازی شان را بکنند.
رئيس پيشين با سابقه و مورد احترام موساد، مئير داگان به طور علنی درمورد اين حمله هشدار داده و آن را «ابلهانه ترين ايده» ای ناميده که تا به حال شنيده است. او شرح داد که با توجه به نقشه های نتان ياهو و باراک، وظيفه خود می داند که در مخالفت با اين حمله هشدار بدهد.

چهارشنبه، سيلی از خبرها به بيرون درز کرد. اسرائيل موشکی را به آزمايش می گذاشت که قادر به فرستادن بمب اتمی است تا فاصله ای بيش از ۵ هزار کيلومتر ، فراتر از مکانی که خوتان بهتر می دانيد کجاست. و نيروی هوائی ما در جزيره ساردين (جنوب ايتاليا) به تمرين پرداخت، در فاصله ای بزرگتر از محلی که خودتان بهتر می دانيد کجاست. در روز پنجشنبه، فرمانده جبهه داخلی در تل آويو بزرگ تمريناتی به عمل آورد و آژير ها را به صدا در آوردند. همه اين شواهد ناظر بر اين است که تمام اين جار و جنجال ها دوز و کلک است.
شايد برای هراساندن ايرانيان و زهرچشم گرفتن از آنان. شايد برای واداشتن امريکائيان به واکنش های افراطی بيشتر. شايد برای هماهنگی قبلی با آمريکائيان. از منابع انگليسی نيز درز کرد که نيروی هوائی بريتانيا تمرين می کند تا بتواند از حمله آمريکا به ايران حمايت کند)

اين يک شگرد کهنه اسرائيلی است که هر وقت به سرمان می زند، دست به عمل بزنيم. (در بازارهای ما رايج است که هر وقت فروشنده می خواهد تلقين کند که ميوه را با ضرر می فروشد، داد می زند: «ارباب ديوانه شده است» . ما نبايد بيش از اين، به آمريکا گوش بدهيم. کافی است که بمب بياندازيم، بمب، بمب...
بسيار خوب، بگذاريد برای لحظه ای جدی باشيم.
اسرائيل به ايران حمله نخواهد کرد. همين و بس.
بعضی ها ممکن است فکر کنند که من دارم گوسفندمآب می شوم. نبايد واژه «احتمالا» يا «تقريبا به يقين» را به جمله ام اضافه می کردم؟
نه، نبايد. من رسما تکرار می کنم: اسرائيل به ايران حمله نخواهد کرد.
از سال ۱۹۵۶ و ماجرای سوئز، هنگامی که پرزيدنت دوايت ايزنهاور با دادن اولتيماتومی عمليات را متوقف کرد، اسرائيل هرگز عمليات نظامی بارزی بدون کسب نظر موافق قبلی آمريکا انجام نداده است.
آمريکا، تنها پشتيبان قابل اتکای اسرائيل در جهان است. ( شايد افزون بر جزيره فيجی، ميکرونزيا، جزائر مارشال و پالائو!). گسستن اين ارتباط به معنی بريدن رشته زندگی ماست. برای چنين کاری لازم است که کمی بيشتر از خل باشی. بايد ديوانه محض شده باشی.

از اين گذشته، اسرائيل بدون پشتيبانی نامحدود آمريکا نمی تواند جنگ بکند. هواپيماها و بمب های ما از آمريکا می آيند. هنگام جنگ، ما به قطعات يدکی، تجهيزات و انواع ادوات نياز داريم. در دوران جنگ يوم کيپور [جنگ رمضان]، هنری کيسينجر با يک «قطار هوائی» شبانه روز به ما کمک می رساند. و فکر می کنم که آن جنگ در مقايسه با جنگ با ايران، به يک پيک نيک شباهت داشته باشد.

بيائيد نگاهی به يک نقشه بياندازيم. پيش از شروع هر جنگی، اين کار توصيه شده است.
نخستين چيزی که تو چشم می زند، تنگه باريک هرمز است. يک سوم نفت حمل شده از طريق درياها از اين تنگه می گذرد. کل صادرات نفت عربستان، کشورهای خليج فارس، عراق و ايران از اين راه باريک دريائی گذشته و در تيررس قرار دارد.

واژه «باريک»، کمترين چيزی است که می شود گفت. پهنای اين آبراه ۳۵ کيلومتر است. يعنی معادل فاصله غزه از بيير شوا، که در هفته پيش هدف راکت های ابتدائی جهاد اسلامی قرار گرفت.

هنگامی که اولين هواپيمای اسرائيل وارد فضای ايران شود، اين تنگه بسته خواهد شد. نيروی دريائی ايران دارای قايق های موشک انداز بسياری است، ولی نيازی به آن ها نخواهد بود. موشک های مستقر در زمين کافی است.
هم اکنون جهان در آستانه دوزخ تلو تلو می خورد. سقوط ، يونان کوچک و همراه با آن، بخش عمده ای از اقتصاد جهان را تهديد می کند. حذف يک پنجم نفت مصرفی ملت های صنعتی فاجعه ای به بارخواهد آورد که حتی تصورش را هم نمی توان کرد.
گشايش تنگه با زور به عمليات نظامی عمده ای نياز خواهد داشت (از جمله ورود «چکمه پوش ها به زمين نبرد») که همه بدبياری های آمريکا در عراق و افغانستان را تحت الشعاع قرار خواهد داد. آيا امريکا توانائی چنين کاری را دارد؟ يا ناتو؟ خود اسرائيل در چنين رده ای نيست.
اما، اسرائيل بيش از اين در عمليات درگير خواهد شد، البته فقط در زمينه هدف واقع شدن

در يک نمايش نادر وحدت، همه رئيسان سرويس های مخفی اسرائيلی از جمله روسای موساد و شين بت آشکارا با ايده جنگ مخالفت کردند. ما فقط می توانيم حدس بزنيم چرا.

من اصلا نميدانم که چنين عملياتی ميسر است يا نه. ايران کشور بزرگی است، نقريبا به اندازه آلاسکا. تاسيسات هسته ای در پهنه کشور پراکنده اند و عمدتا در زير زمين قرار دارند. حتی با بمب های نفوذی ويژه که آمريکائيان در اختيار بگذارند، فقط ممکن است تلاش های ايران رابه تاخير اندازد – يعنی در وضعيتی که قرار دارند ، نگاه داشت - آن هم برای چند ماه. برای چنين نتيجه ناچيزی، بهای بسيار گزافی بايد پرداخت.
علاوه بر اين، کاملا مسلم است که با آغاز جنگ، اسرائيل موشک باران خواهد شد. نه فقط از ايران، بلکه همچنين از سوی حزب الله و شايد حماس. ما دفاع مناسبی برای شهرهای مان نداريم. ميزان کشته و نابودی کمرشکن خواهد بود.

ناگهان، رسانه ها درباره سه زيردريائی ما داستانسرائی می کنند – اگر آلمانی ها لطفی بکنند و سخاوتمندی به خرج دهند، به زودی تعداد آن ها به پنج يا شش خواهند رسيد. به آشکارا گفته اند، در صورتی که ايران بمب های اتمی اش را (که هنوز وجود خارجی ندارند) عليه اسرائيل به کار ببرد، اين زيردريائی ها قدرت «تهاجم دوم» اتمی ايجاد خواهند کرد. ولی امکان دارد که ايرانيان از سلاح های شيميائی يا ديگر سلاح های کشتار جمعی استفاده کنند.
ولی بهای سياسی را نيز بايد درنظر گرفت. در کشورهای اسلامی تنش های زيادی وجود دارد. در بسياری از اين کشورها، ايران از داشتن محبوبيت بسياردور است. اما، يورش اسرائيل به يک کشور عمده مسلمان، بی درنگ وحدت ميان شيعه و سنی را از مصر و ترکيه گرفته تا پاکستان و فراتر از آن پديد خواهد آورد. اسرائيل به ويلائی در يک جنگل آتش گرفته تبديل خواهد شد.
اما، حرف زدن درباره جنگ مصرف های زيادی دارد، از جمله مصرف سياسی داخلی.

شنبه گذشته، جنبش اعتراضات اجتماعی دوباره جان گرفت. پس از وقفه دوماهه، توده های مردم در ميدان رابين در تل آويو گردهم آمدند. اين تظاهرات کاملا چشمگير بود. چرا که در همان روز راکت های بسياری روی شهرهای نزديک غزه پرتاب شد. تا کنون، در شرايط مشابهی، همواره تظاهرات را لغو می کردند. مشکلات امنيتی همه چيز را به فراموشی می سپرد. ولی نه اين بار.

همچنين، بسياری از مردم گمان می بردند که هياهوی جشن گيلعاد شاليت اعتراض را از ذهن مردم زدوده است. ولی اشتباه کرده بودند.

به راستی، اتفاق قابل ملاحظه ای روی داده بود. رسانه ها که ماه ها از کنارجنبش اعتراضی گذشته اند، تغيير رويه دادند.. ناگهان همه آن ها، از جمله هاآرتص، خنجر در پشت ان فرو بردند. برای مثال، همه روزنامه های روز بعد نوشتند که «بيش از ۲۰هزار نفر» در تظاهرات شرکت داشتند. بسيار خوب، من هم شرکت داشتم و من هم اطلاعی دارم. در اين تظاهرات، دست کم صدهزار نفر شرکت داشتند و بيشتر آن ها جوان بودند. من به سختی می توانستم بجنبم.
بر خلاف ادعای رسانه ها، تظاهرات تحليل نرفته است. بر عکس. ولی چه بهتر که برای خارج کردن عدالت اجتماعی از ذهن های مردم ، درباره «خطر موجوديت» صحبت کرد؟

به علاوه، اصلاحات درخواستی معترضان به پول نياز دارد. در بستر بحران جهانی مالی، حکومت اسرائيل سرسختانه با افزايش بودجه دولت مخالفت می کند چرا که می ترسند به درجه اعتباری کشور صدمه بزند.

در آن صورت، از کجا بايد پول پيدا کرد؟ فقط سه منبع معتبر وجود دارند: از شهرک های مسکونی (چه کسی جرئتش را دارد؟)، ارتدکس مذهبی (ايضا!) و بودجه کلان نظامی.

ولی در آستانه حياتی ترين جنگ در تاريخ ما، چه کسی جرئت دارد که به بودجه نيروهای مسلح دست بزند؟ ما برای خريد هواپيمای بيشتر، بمب بيشتر، زيردريائی بيشتر به شکل* بيشتری نياز داريم. دريغا که مدرسه ها و بيمارستان ها بايد صبر کنند.

پس خدا محمود احمدی نژاد را حفظ کند. بدون او ما چه می کرديم؟

ــــــــــــــــــــــــ

عنوان اصلی مقاله: Hold me back , by Uri Avnery


* شکل Shekel واحد پول اسرائيل، معادل ۰,۲۷۱ دلار آمريکاست.