به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، آبان ۱۵، ۱۳۹۰

فراخوان گزارشگران: من هم پناهنده بودم!
من از هراس از دست دادن جانم به دیار غربت پناه آورده ام. من از ستمی که هر روزه و هر لحظه بر دوشم روا می شد به دیار غربت آمدم. من از جنس شما اقایان و خانمهای عزیز هستم که از دیاری پر مخاطره و سراسر سرکوب به اینجا روانه شده ام.

غم نان نداشتم اما غم جان داشتم. از همین رو پناهنده سیاسی نام گرفتم. هوای تازه می خواستم. می خواستم هر گاه, صبحگاه که چشمانم را باز می کنم شبح دستگیری, شکنجه و ارعاب و مرگ را بر بالینم حس نکنم. طعم دردناک وهولناک سلولهای انفرادی و شکنجه را دوباره و چندباره مزمزه نکنم. خانواده ام, عزیزانم را از مهلکه بیرون آورده و نجات دهم. بتوانم در زاویه ای دیگر از زندگانی بشریت سخن بگویم و موهای تنم از هراس و ترس سیخ نشوند. ارامش انسانی را که حق هر موجودی است داشته باشم.  ادامه مطلب